گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
بنمای روی خود ز پس پرده آشکار
یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن
وقتی که چارهٔ دل عشاق میکنی
درد مرا به نیم شکرخنده چاره کن
با جام می شبی به شبستان من بیا
آسودهام ز گردش ماه و ستاره کن
خواهی که دامن تو نگیرم روز حشر
در زیر تیغ جانب ما یک نظاره کن
خیر است آن چه میرسد از دست چون تویی
کمتر به قتل خستهدلان استخاره کن
اکنون که از کنار منت میل رفتن است
اول بریز خونم و آخر کناره کن
با مهربانی از دل سنگین او مخواه
یا ناله را بگو گذر از سنگ خاره کن
گفتم فروغی از پی مژگان او مرو
رفتی کنون علاج دل پاره پاره کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن
تا اندرو نگون نفتادی کناره کن
تا کی به جهد چاره مال و درم کنی؟
گر ممکنت بود ز پی عمر چاره کن
تاج سر فلک چه نظاره کنی به فرق
[...]
بچم در میان باغ ز ایوان کناره کن
چمن زار چهر خویش پر از ماهپاره کن
زسنبل کلاله ساز زگل گوشواره کن
بسوسن کنایه گوی بسعتر اشاره کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.