گنجور

 
فروغی بسطامی

به امیدی که وفا خواهم دید

از تو تا چند جفا خواهم دید

تا کی از لعل شراب آلودت

غیر را کامروا خواهم دید

گر توان وصل تو را دید بخواب

این چنین خواب کجا خواهم دید

طاق ابروی تو گر قبله شود

خوش اثرها ز دعا خواهم دید

تا سر زلف تو در دست من است

مشک چین را به خطا خواهم دید

حسن تو پرده ز چشمم برداشت

تا ازین پرده چها خواهم دید

گر تو شمشیر زنی مردم را

چشم حسرت به قفا خواهم دید

گر کمان دار تویی دلها را

هدف تیر بلا خواهم دید

هر کجا قامت تو بنشیند

بس قیامت که به پا خواهم دید

گر کف پای نهی بر سر خاک

خاک را آب بقا خواهم دید

مگر آن ماه فروغی دیدی

که فروغت همه جا خواهم دید