لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
بوسهگاه لب رندان لب پیمانه نبود
گوشه چشمش اگر نشئه ندادی می را
یک جهان مست به هر گوشهٔ میخانه نبود
مایهٔ مستی ما باده نبودی هرگز
ساقی بزم گر آن نرگس مستانه نبود
بعد چندی که شدم داخل کاشانهٔ دوست
آن هم از دشمنی چرخ به کاشانه نبود
آشنای حرمی بودهام از جذبهٔ عشق
که در آنجا گذر محرم و بیگانه نبود
از پی مقصد دل در همه عالم گشتیم
گنج مقصود در این عالم ویرانه نبود
من به هر کشوری از عشق نبودم رسوا
گر به هر مجلسی از حسن تو افسانه نبود
پرتو روی تو آتش به دلم زد وقتی
که به پیرامن شمع این همه پروانه نبود
تا سر زلف تو شد سلسلهجنبان جنون
کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود
با وجود غزل شاه فروغی چه کند
زان که در طبع گدا گوهر یک دانه نبود
تاج بخشنده خورشید ملک ناصردین
که رهین فلک از همت مردانه نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی معشوق میپردازد و بر اهمیت بوسه و شراب در عالم عشق تأکید میکند. او میگوید که اگر معشوق نباشد، هیچ لذتی از زندگی و غم مستی وجود نخواهد داشت. شاعر به عشق خود اشاره میکند که حتی در دنیای بیوفایی و دوگانگی، زیبایی و جذبهای از عشق او را به سمت معشوق کشانده است. همچنین بر این نکته تأکید میکند که در جهنم عشق، هیچکس به اندازه او دیوانه نمیشود و زیبایی معشوقش در هر مجلس و مکانی داستانساز است. به طور کلی، این شعر دیوانگی و ارادت شاعر به عشق و زیبایی معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر لب پیمانه بر لب محبوب نباشد، دیگر جایی برای بوسهزدن لبهای عاشقان نیست.
هوش مصنوعی: اگر در نگاه او نشئهای از می به کسی ندهی، در حقیقت هیچ نقطهای از میخانه پر از مستی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ما از شراب مست نمیشویم، بلکه اگر آن دلربای خوشچشم در این بزم نبود، هیچ لذتی نمیبردیم.
هوش مصنوعی: پس از گذشت مدتی که وارد خانهٔ دوست شدم، فهمیدم که آنجا دیگر خبری از دشمنی و سختیهای زندگی نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر جذبهی عشق، پیوسته در حرم آشنا بودهام، جایی که دیگران، چه محرم و چه بیگانه، راهی به آنجا ندارند.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی هدف و مقصود دل خود در تمام دنیا به دنبالش بودیم، ولی تنها در این دنیای خراب و ویران، به آن گنج مطلوب دست نیافتیم.
هوش مصنوعی: من در هیچ کجای دنیا به خاطر عشقام شرمنده نیستم، چون اگر در هر مجلسی درباره زیبایی تو حرفی زده نشود، آنجا جای من نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که چهره زیبای تو مانند شعلهای در قلبم آتش ایجاد کرد، متوجه شدم که در اطراف شمع، خبری از پروانهها نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زلف تو، دلیل دیوانگی شد، کسی را در این شهر ندیدم که مجنون نباشد.
هوش مصنوعی: با وجود شعر زیبا و دلنشین شاه فروغی، شاعر گدا نمیتواند چیزی برتر از خود پیدا کند؛ زیرا در طبیعت او گوهری ارزشمند وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تاجی که خورشید بر سر ناصردین شاه گذاشته، نتیجه تلاشی است که ستارهها و سرنوشت به خاطر اراده و شجاعت مردان بزرگ به او دادهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر پریشان خم گیسوی تو از شانه نبود
هر خمی منزل جمعی دل دیوانه نبود
تیشه بر سر زد فرهاد و چو شیرین جان داد
دیگران را مگر این همت مردانه نبود
گر به کنج دل من غیر غمت راه نیافت
[...]
خانه اول من، گوشه ویرانه نبود
چه حرمخانه اجداد من این خانه نبود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.