دوش زلف سیهت بندهنوازیها کرد
دل دیوانه به زنجیر تو بازیها کرد
آتش چهرهٔ تو مجمرهسوزیها داشت
عنبرین طرهٔ تو غالیهسازیها کرد
لب پر شکر تو شهدفشانیها داشت
چشم افسونگر تو سحر طرازیها کرد
تا نسیم سحر از جعد بلندت دم زد
عمر کوتاهم از این قصه درازیها کرد
تا فروغی دلش از شوق فروزان گردد
چین کاکل به سرت چتر فرازیها کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای معشوق خود اشاره میکند و از تأثیرات او بر دل و جان خویش سخن میگوید. زلف سیاه معشوق، دل او را به زنجیر کشیده و آتش چهرهاش در او شعلهور است. معشوق با طرهاش فریبا و لبهایش شیرین است و چشمانش جادویی و سحرآمیز. نسیم صبح، زیباییهای او را بیشتر نمایان کرده و شاعر احساس میکند که عمرش در پی این عشق به درازا کشیده. در نهایت، عشق او را به شوق میآورد و زیباییهای معشوق را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: دیشب موی سیاه تو با ناز و ادا با من رفتار کرد و دل دیوانهام در دستان تو به بازی مشغول شد.
هوش مصنوعی: چهرهٔ تو همچون آتش، بسیار سوزان و جذاب است و موهای معطرت، عطر و بوی خوشی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: لبهای شیرین تو جلوههای زیبایی داشت و چشمان جادوگر تو ایجاد کنندهی سحر و جادو بود.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی به موهای بلندت وزیدن گرفت، عمر短 من تحت تأثیر این داستانهای طولانی قرار گرفت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شوق در دل او شعلهور است، چین و شکن موهای تو مانند چتری بالا میرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.