سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت
بر سر هر گذری این همه بیمار نداشت
نازم آن طره که با این همه بار دل خلق
سرگرانی ز گران باری این بار نداشت
کارم از هیچ طرف تنگ نمیشد در عشق
اگر آن تنگ دهان با دل من کار نداشت
بر کسی خواجه ما از سر رحمت نگذشت
که نشد بندهٔ او از دل و اقرار نداشت
روز روشن کسی آن سنبل شب رنگ ندید
که پریشان دلش آهنگ شب تار نداشت
طالب وصلی اگر با غم هجران خوش باش
گل نمیگشت عزیز این همه گر خار نداشت
شاهدی کشت به یک جلوهٔ قامت ما را
که قیامت شد و از کار خود انکار نداشت
همه گویند که از جان چه تمتع بردی
چه تمتع ز متاعی است که بازار نداشت
نقد جان در عوض بوسه بتان نگرفتند
گوهری داشت فروغی که خریدار نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تب و تاب عاشقانه اشاره دارد و در آن شاعر به درد و رنج عشق و زیباییهای غیرقابل دسترسی میپردازد. او بیان میکند که اگر عشق و زیبایی وجود نداشت، این همه بیمار و دلشکسته نمیبودند. شاعر به زیباییها و دلبریهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی اگر غم و تنهایی وجود نداشت، عاشق نمیتوانست از عشق دل بکند. او در نهایت به قیمت بالای عشق و زیبایی میپردازد و اینکه این تمتعها و احساسات در بازار دنیا خریداری ندارند و از آنچه که نصیب عاشقان میشود، باارزشترند.
هوش مصنوعی: اگر آن چشم دلخراش در سر بیمار وجود نداشت، در هر کوچه و خیابانی این همه بیمار نبودند.
هوش مصنوعی: من به آن موهای خوشفرم و زیبا افتخار میکنم که باوجود تمام مشکلات و غمهای دل مردم، نتوانستهاند از سنگینی این بار حس ناراحتی را به دوش بکشند.
هوش مصنوعی: اگر آن کسی که عشقش را میخواستم با قلب من کاری نداشت، هیچکدام از مشکلات و تنگناهایی که داشتم، پیش نمیآمد.
هوش مصنوعی: هیچکس از روی محبت و مهربانی خواجه ما را ترک نکرد، مگر اینکه او به دل خود بندهاش شد و این موضوع را پذیرفت.
هوش مصنوعی: در روز روشن، کسی نتوانست آن گل شبپری رنگ را ببیند، چرا که دل پریشان او آهنگی از تاریکی شب در خود نداشت.
هوش مصنوعی: کسی که از عشق و وصال معشوقش سخن میگوید، اگر با درد جدایی کنار بیاید، گل نمیتوانست اینقدر باارزش باشد اگر خار نداشت.
هوش مصنوعی: یک محبوب با یک نمای جذاب خود، دل ما را تسخیر کرد و این کار چنان اثر عمیقی گذاشت که به مانند روز قیامت، همه چیز را تحت تاثیر قرار داد و او به هیچ وجه از کار خود پشیمان نبود.
هوش مصنوعی: همه میگویند از زندگی و لذتهای آن چه بهرهای بردی، یا چه بهرهای از چیزی که ارزش و بازاری نداشت، به دست آوردهای؟
هوش مصنوعی: نقد جان یعنی جان را به خاطر بوسهای از معشوقهاش نمیفروشد، زیرا در خود روشنایی و ارزشی دارد که کسی برای آن خواهان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا گرفتار نبودم سر آزار نداشت
سر آزار من زار گرفتار نداشت
نظر مردمی از نرگس او می دیدم
غمزه خونی مردم کش خونخوار نداشت
یاد می کرد ز من حال دلم می پرسید
[...]
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
در غریبی به جز از لطف خدا یار نداشت
مونس خلق خدا یاور و غمخوار نداشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.