دوش به خواب دیدهام روی ندیدهٔ تو را
وز مژه آب دادهام باغ نچیدهٔ تو را
قطره خون تازهای از تو رسیده بر دلم
به که به دیده جا دهم تازه رسیدهٔ تو را
با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو
رام به خود نمودهام بازِ رمیدهٔ تو را
من که به گوش خویشتن از تو شنیدهام سخن
چون شنوم ز دیگران حرف شنیدهٔ تو را
تیر و کمان عشق را هر که ندیده، گو ببین
پشت خمیده مرا، قد کشیدهٔ تو را
قامتم از خمیدگی صورت چنگ شد ولی
چنگ نمیتوان زدن زلف خمیدهٔ تو را
شام نمیشود دگر صبح کسی که هر سحر
زان خم طره بنگرد صبح دمیدهٔ تو را
خسته طرهٔ تو را چاره نکرد لعل تو
مهره نداد خاصیت، مارگزیدهٔ تو را
ای که به عشق او زدی خنده به چاک سینهام
شکر خدا که دوختم جیب دریدهٔ تو را
دست مکش به موی او مات مشو به روی او
تا نکشد به خون دل دامن دیدهٔ تو را
باز فروغی از درت روی طلب کجا برد
زان که کسی نمیخرد هیچ خریدهٔ تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر گونه ای از اشعار غنایی با مضمونی عاشقانه است که شاعر در آن با عواطف و احساسات پاک و صادق خود، همراه با جوهرهٔ خیال، سعی در بیان کردن تجربیات عاشقانه ای دارد که در دوری از معشوق آن ها را متحمل شده است. شاعر از تشبیهات، کنایه ها و متناض نما ها و اغراق های هنرمندانه ای در این شعر استفاده کرده است. این شعر در زمرهٔ اشعار سبک بازگشت ادبی قرار دارد که به تبعیت از سبک های خراسانی و عراقی در قلمرو های زبانی، ادبی و فکری سروده شده است. نمونه بارز آن، مضمون عاشقانه این چکامه با گرایشات به سبک عراقی است در کنار استفاده از لعل و کمان و چنگ که مضامینی قدیمی هستند و در سبک عراقی کاربرد فراوانی دارند. خسته نیز صورت قدیمی زخم است که در سبک خراسانی کاربرد داشته است و بعد ها تغییر معنا پیدا کرد.
دیشب، در خواب چهره تو را که در عالم واقعیت از نزدیک نمی توانم ببینم، دیدم و از طریق مژه هایم، باغ(صورت جوان و زیبای) تو را که کسی نچیده(از نزدیک ندیده) آب داده ام.
قطره خونی تازه از تو به دلم رسیده است. بهتر است که این تازه رسیده را(که خیلی برای من ارزشمند است) در دیده و چشم خویش قرار بدهم.
چشمان تو با دل من که مانند کبوتر است نزدیکی یافته و انس گرفته است از این روست که وجود و اخلاق و مَنِش همچون بازَت(باز:نوعی پرنده شکاری) را که غیر قابل سیطره و کنترل بود، رام نموده ام.
من که با گوش های خود سخن تو را شنیده ام. پس دیگر چه نیازی است حرف تو را دوباره از کلام دیگران بشنوم.
هر کس تیر و کمان عشق را ندیده است به او بگو که پشت خم شده من و قد کشیده تو را ببیند(چرا که وجودم چون کمان است و بلندای قد تو چون تیر.هر چه تیر بلندتر باشد زهِ کمان نیز بیشتر خم می شود).
قد و قامتم(از شدت غم تو) مانند چنگ موسیقی خم شده است اما نمی توان به زلف خم و پر پیچ و تابت دست برد و نوازش کرد.
شب هرگز به سر نمی آید. زیرا صبح آن کس که سحرگاهان از میان پیچ و خم موی تو آن بامداد و صبح تازه(صورت زیبای تو)را ببیند چیزی جز طولانی بودن شب نخواهد بود.
طرهٔ(موی خمیده) تو که مانند مار، فریبنده و زیبا بود بر من زخم (صورت قدیمی زخم به خصوص در سبک خراسانی، خسته است) زد و لب همچون لعل(نوعی سنگ سرخ درخشان) این زخم زدگی را (با بوسه ای) ترمیم نبخشید. گویا مهرهٔ مارت(منظور همان لب) برای آن مارگزیدگی(زخمی که از زیبایی موی پیچان و خم اندر خم معشوق بر جان عاشق شکل گرفته) بی تاثیر است.
ای(رقیب،دشمن یا...) که به واسطهٔ نوع عشق او(و بی محلی ها و سخت گیری هایش و...) با ریشخند هایت به زخم و شکاف سینه من ضربه می زنی، خدا را شاکرم که توانستم آن جیب پاره پاره تو(خنده های با صدای بلندت) را بدوزم و نابود کنم.
موی او را نوازش نکن و به رخسار او دل نبند تا معشوق تو چشم هایت را به خون دلت آغشته نکند(و به جای اشک از دیدگانت خون قلب تو سرازیر نشود).
دگر باره فروغی خواسته ها و خواهش های خود را از درگاه تو بردارد و به درگاه چه کسی ببرد چراکه کسی آن چیزی را که تو خریده باشی(و در اختیار و تملک خود قرار داده بودی را) هرگز نخواهد پذیرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.