تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست
من و این عشق جنون خیز که تدبیرش نیست
تو و آن زلف سراسیمه که سامانش نه
من و این خواب پراکنده که تعبیرش نیست
دردی اندر دل ما هست که درمانش نه
آهی اندر لب ما هست که تاثیرش نیست
زرهی نیست که در خط زره سازش نه
گرهی نیست که در زلف گره گیرش نیست
لشکری نیست که در سایهٔ مژگانش نه
کشوری نیست که در قبضهٔ شمشیرش نیست
کو سواری که در این عرصه گرفتارش نه
کو شکاری که در این بادیه نخجیرش نیست
هیچ سر نیست که سودایی گیسویش نه
هیچ دل نیست که دیوانهٔ زنجیرش نیست
تا درآید ز کمین ترک کمان ابروی من
سینهای نیست که آماجگه تیرش نیست
خم ابروی کسی خون مرا ریخت به خاک
که سر تاجوران قابل شمشیرش نیست
آنچنان کعبهٔ دل را صنمی ویران ساخت
که کس از بهر خدا در پی تعمیرش نیست
شیخ گر شد به ره زهد چنین پندارد
که کسی با خبر از حیله و تزویرش نیست
کامی از آهوی مقصود فروغی نبرد
هر که در دشت محبت جگر شیرش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جنون، و ناکامیها و دردهای عاطفی است. شاعر به تضاد عشق و سختیهای زندگی اشاره میکند و بیان میکند که بسیاری از چیزها در این دنیا از جمله زلف و مژهها به نوعی درگیر معانی عمیقتری هستند. او به محصور بودن انسانها در عشق و دلباختگی اشاره میکند و اینکه هیچکس نمیتواند از این احساسات فرار کند. همچنین تأکید میشود که بسیاری از جستجوها و تلاشها بینتیجه هستند و در نهایت به ویرانی یا ناکامی میانجامند. این شعر نمایانگر پیچیدگیهای عشق و دشواریهای انسانی است که در جستجوی معنا و آسایش هستند.
هوش مصنوعی: تو و آن زیبایی که هرگز تغییر نمیکند، من و این عشق دیوانهوار که هیچ راه تدبیر و چارهای برایش نیست.
هوش مصنوعی: تو و آن موهای درهم و برهمی که به هم ریخته است به یک شکل درنیامده، و این خواب آشفتهای که معنی و تفسیرش مشخص نیست.
هوش مصنوعی: در دل ما دردی وجود دارد که هیچ درمانی برای آن وجود ندارد و حتی آهی که بزنیم نیز تاثیرگذار نیست.
هوش مصنوعی: زرهای وجود ندارد که در دوخت و بافت آن، نیازی به گره نباشد و همچنین هیچ گرهی در زلفهای او نیست که نتواند او را به دام بیندازد.
هوش مصنوعی: هیچ سربازی وجود ندارد که در سایهٔ چشمانش کسی نتواند بر آن غلبه کند، و هیچ سرزمینی نیست که در کنترل قدرت او قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: کیست که در این میدان درگیر شده و گرفتار شده، مانند شکارچی که در این بیابان طعمهای برای شکار ندارد؟
هوش مصنوعی: هیچ انسانی وجود ندارد که در دلش شوق و آرزویی برای زیبایی و دلربایی نداشته باشد و هیچ عاشقی نیست که اسیر محبت و عشق نباشد.
هوش مصنوعی: هرگاه که کمان ابروی من نشانهگیری کند، هیچ سینهای وجود ندارد که هدف تیر آن قرار نگیرد.
هوش مصنوعی: کمی آنگونه که کسی با ابرویش دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد، من نیز به خاطر جذابیت و زیبایی او، احساس تباهی و شکست کردم. در واقع، او آنقدر باارزش و برجسته است که حتی برترین جنگجویان هم نمیتوانند به او نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: دل همچون کعبهای است که معشوقی آن را ویران کرده، به طوری که هیچکس برای تعمیر آن به خاطر خدا تلاش نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر شیخ در مسیر زهد قرار بگیرد، ممکن است فکر کند که کسی از نیرنگ و فریبکاریاش آگاه نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر محبت نتواند با شجاعت و استقامت پیش برود، نمیتواند به هدف دلخواه خود برسد و از زیباییهای عشق بهرهبرداری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.