گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

ما شبی دست برآریم و دعائی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جائی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه مقام تو کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمائی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوائی بکنیم

مدد از مهدی هادی طلب ای دل ورنه

کار صعب است مبادا که خطائی بکنیم

سایه طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایه میمون همائی بکنیم

کی بود نعره‏زنان در قدمش از سر شوق

دست و تیغی بگشائیم و غزائی بکنیم

تا توان فیض ز حافظ سخنی پیدا کن

تا به قول و غزلش ساز و نوائی بکنیم