در گوش شیعه چون ز ثناشان صدا رسید
برداشتند نغمه بر آثار آن صدا
پیچید بانگ غلغل تسبیح خاصگان
در بارگاه قدس به اصناف نغمهها
تسبیح حمد زمره انوار شد بلند
افتاد در ملائکه آن غلغل و ندا
گفتند کیست حامد و تسبیح بهر چیست
آمد ندا که صدرنشینان کبریا
تسبیح میکنند خدای مجید را
از هرچه نیست ذات مقدس بدان سزا
توحید میکنند و ثنا و سپاس و حمد
وصفش به آن که هست منزه ز وصفها
چون این ندا رسید به گوش ملائکه
پس جملگی زبان بگشادند در ثنا
کردند اقتباس ز تسبیح خاصگان
شد مکتب ملائکه را قوم اوستا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ستایش و تسبیح شیعیان و ملایکه میپردازد. وقتی صدای ثنای شیعه به گوش میرسد، نغمهای از آن برمیخیزد و بانگ تسبیح خاصان در بارگاه قدس پیچیده میشود. ملایکه متوجه این حمد و ثنای خداوند میشوند و از آن میپرسند. جوابی که به آنها داده میشود، حاکی از این است که موحدان و حامدان در حال ستایش خداوند مجید هستند. در این لحظه، همه ملایکه به زبان میآورند و به تسبیح خدا میپردازند و در نتیجه این امر، مکتب آنها به نوعی به قوم اوستا مشابهت پیدا میکند.
هوش مصنوعی: وقتی صدای ستایش شیعه به گوش رسید، آنها شروع به زمزمه و سرودن بر اساس آن صدا کردند.
هوش مصنوعی: صدای دلانگیز ذکر و تسبیحات پارسایان در مکان مقدس، به انواع نغمهها و آهنگها پیچیده و پخش میشود.
هوش مصنوعی: تسبیح و ستایش خداوند به صورت ندا و صداهایی بلند به مرتبهای رسید که در میان فرشتگان طنینانداز شد و به نوعی جلوهگری کرد.
هوش مصنوعی: از من پرسیدند حامد کیست و هدف او از ذکر تسبیح چیست، که ندا آمد و روشن شد که او از بزرگان و صاحب مقامهاست.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و با عظمت را از هر آنچه وجود ندارد، پاک و منزه میدانند و شایستهی این پاکی و بزرگی است.
هوش مصنوعی: خداوند را یکتا میدانند و به خاطر صفاتش ستایش و شکرگزاری میکنند، او را به صفاتی توصیف میکنند که فراتر از تمام توصیفهاست و از هرگونه وصفی منزه است.
هوش مصنوعی: زمانی که این ندای خاص به گوش فرشتگان رسید، همه آنها به یکباره زبان به ستایش خداوند گشادند.
هوش مصنوعی: گروهی از فرشتگان، از طرز عبادت و تسبیح خاص، بهرهبرداری کردند و به این ترتیب، مکتب یا روش ویژهای برای خود ایجاد کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.