حبیبی انت ذو من وجودی
فلا تبخل علینا بالرفودی
؟؟ ما را وعدهای وصل دادی
فئی یا مونسی تلک الوعودی
شب یلدای هجران کشت ما را
الا ایام وصل الحب عودی
نه صبر از خدمت تو میتوان کرد
و لا فی الخدمهٔ امکان الورودی
و فی قلبی جوی من حب حب
کنار اضرمت ذات الوقودی
گر آبی میزنی بر آتش ما
تلطف لا الی حد الحمودی
بهشت عدن خواهی عاشقی کن
فان العشق جنات الخلودی
عهود عشق را مگذار ای فیض
نه حق فرمود اوفوا بالعقودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حبیبی به بیان احساسات عاشقانه و درخواست وفاداری معشوق میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که در محبت و ارتباط با او دریغ نکند و به او توجه کند. او به وعدههای وصالی که داده شده اشاره میکند و میگوید که شب یلدا و فراق او را کلافه کرده است. همچنین به شدت عشق و شوق خود به معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که در عشق باقی بماند و به وعدههای خود وفادار باشد. شاعر میان عشق و آتش درونیاش تضاد ایجاد میکند و به زیبایی عشق و بهشت اشاره میکند و در نهایت از معشوق میخواهد که به عهد عشق وفا کند.
هوش مصنوعی: دوست من، تو به چنان ارزشی در زندگیام داری که امیدوارم از محبت و لطف خود نسبت به ما دریغ نکنید.
هوش مصنوعی: تو به ما وعده وصل دادهای، ای دوست! این وعدهها کجاست که به ما نشان بدهی؟
هوش مصنوعی: شب طولانی جدایی ما را به دردسر انداخت، ای روزهای وصال عشق! برگردید.
هوش مصنوعی: نه میتوانم در خدمت تو صبر کنم و نه در این خدمت راهی برای ورود وجود دارد.
هوش مصنوعی: در دل من جریانی از محبت وجود دارد که مانند آتش شعلهور است.
هوش مصنوعی: اگر آب بر آتش ما میپاشی، لطفاً با محبت این کار را بکن و به حدی نرسان که باعث رنجش و ناراحتی ما شود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بهشتی همچون عدن داشته باشی، باید عاشق باشی، زیرا عشق بهشت دائمی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: عهد و پیمانهای عشق را فراموش نکن، ای فیض! زیرا خداوند در قرآن فرمان داده که به قراردادها عمل کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فروغ نور ظلمت را زدودی
پس این کون و فساد ما نبودی
مو را نه فکر سودایی نه سودی
نه در دل فکر بهبودی نه بودی
نخواهم جو کنار و چشمه سارون
که هر چشمم هزارون زنده رودی
به هر تیشه که بر سنگ آزمودی
دو همسنگش جواهر مزد بودی
نهان از عقل و پیدا در وجودی
ز نور ذات خود عکسی نمودی
شنودم من که چاکر را ستودی
کی باشم من تو لطف خود نمودی
تو کان لعل و جان کهربایی
به رحمت برگ کاهی را ربودی
یکی آهن بدم بیقدر و قیمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.