گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

اگر کنی تو بجان طاعت خدای علی

شود ز یمن اطاعت تو را خدای ولی

نبی شدن نشود زانکه شد نبودت ختم

ولی، ولی شوی ار اقتدا کنی به علی

عبادت از سر اخلاص کن ریا مگذار

بپوش جامهٔ تقوی چه مصطفی چه علی

نماز را چه بخلوت کنی چنان میکن

که در حضور جماعت کنی مکن دغلی

گناهی ار بکنی زود توبه کن واره

بکوش زنگ گنه در شفاف دل نهلی

اگر شکسته شوی از گنه کنی اقرار

ترا خدای ببخشد بزعم معتزلی

چه اقتدا به نبیی و علی و ‌آل کنی

شود دل تو منور بنور لم یزلی

دلت چه گشت منور بکش شراب طهور

ز ساغر «وسقاهم» ز بادهٔ ازلی

شوی چه مست از آن باده روی یار نکو

بکوش فیض که این شیوه راز کف ننهی

 
 
 
رودکی

مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی

چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی

چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین

چو ترش روی شوی وارهانی از صفری

به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده

[...]

عنصری

فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی

بدین زره ببری و بدان ز ره ببری

ناصرخسرو

چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟

سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی

سخن شریف‌تر و بهتر است سوی حکیم

ز هرچه هست در این ره گذار بی‌معنی

بدین سخن شده‌ای تو رئیس جانوران

[...]

قطران تبریزی

مشوش است دلم از کرشمه سلمی

چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی

چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین

چو ترش روی شوی وارهانی از صفری

بغنچه تو شکر خنده نشئه باده

[...]

مسعود سعد سلمان

فراخت رایت ملک و ملک به علیین

کفایت ثقت الملک طاهربن علی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه