گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیض کاشانی

ما سر مستان مست مستیم

با ساقی و می یکی شدستیم

در ساقی و یار محو گشتیم

از ننگ وجود خویش رستیم

تا دست بدست دوست دادیم

پیوند ز خویشتن گسستیم

تا چشم بروی او گشادیم

زان نرگس مست مست مستیم

تا پای بکوی او نهادیم

از دست ببوی او شدستیم

با باده زدیم جوش در خم

تا باده شدیم و خم شکستیم

ما باده و باده ما دوئی نیست

ما رسم دوئی بهم زَدستیم

ما از مستی و مستی است از ما

در روز الست عهد بستیم

ما از ساقی و ساقی است از ما

در عیش بکام دل نشستیم

مستی نکنیم از آب انگور

ما مست ز بادهٔ الستیم

ما بی می مستی دمی نبودیم

بودیم همیشه مست و هستیم

از ما مطلب صلاح و تقوی

ما عاشق و رند و می پرستیم

برخواسته‌ایم از دو عالم

تا در صف میکشان نشستیم

کس پای بما ندارد ایفیض

ما سر مستان مست مستیم

 
 
 
عراقی

ساقی، قدحی، که نیم مستیم

مخمور صبوحی الستیم

از صومعه پا برون نهادیم

در میکده معتکف نشستیم

از جور تو خرقه‌ها دریدیم

[...]

مولانا

ناآمده سیل تر شدستیم

نارفته به دام پای بستیم

شطرنج ندیده‌ایم و ماتیم

یک جرعه نخورده‌ایم و مستیم

همچون شکن دو زلف خوبان

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
شاه نعمت‌الله ولی

مستیم و خراب و می پرستیم

پنهان چه کنیم مست مستیم

گوئی مستی و رند و عاشق

آری مستیم و رند هستیم

برخواسته از سریر هستی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه