قلم گرفتم و گفتم مگر دعا بنویسم
دعا بیار جفا کار بیوفا بنویسم
شکایتی بلب آمد ز جورهای تو گفتم
بهیچ نامه نگنجی ترا کجا بنویسم
دعا و شکوه بهم در نزاع و من متحیر
کدام را ننویسم کدام را بنویسم
خدای داند و بس جز خدا کسی نه بداند
که گر سر گله را وا کنم چها بنویسم
اگر سر گله را واکنم وفا ننماید
مداد بحر و بیاض زمین کجا بنویسم
نه بحر ماند و نه بر نه خشک ماند و نه تر
اگر شکایت دلبر بمدعا بنویسم
همان بهست که خاموش گردم از گله چون فیض
ز مدعا نزنم دم همین دعا بنویسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گهی که نامه به سوی تو دلربا بنویسم
شکایتی به لب آرم ولی دعا بنویسم
شکایتی به دلم در تموّج آمده هیهات
دگر چها به لب آرم، دگر چها بنویسم
بیاد قدّ تو هر مصرعی که در قلم آرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.