فدای دوست نکردیم جان و دل صد حیف
ز اختیاز نرستیم ز آب و گل صد حیف
ز عشق حق نزدیم آتشی بجان نفسی
همیشه ز آتش دیویم مشتعل صد حیف
بکام دوست نبودیم یکنفس صد آه
رسید دشمن آخر بکام دل صد حیف
جهاز عقبی باقی نمیکنیم دمی
بکار دنیی فانیم مشتغل صد حیف
گذشت عمر نکردیم از سر اخلاص
عبادتی که زند سر ز نور دل صد حیف
نیافت آینه دل صفا ز صیقل ما
بماند در دل ما زنگ ز آب و گل صد حیف
دل از پی هوس و دست رفت از پی دل
بکار دوست نداریم دست و دل صد حیف
بروز داوری از کردهای خود باشیم
بنزد دوست چه شرمنده و خجل صد حیف
براه دوست نرفتی و عمر رفت ای فیض
نکرد روح عزیران ترا بحل صد حیف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.