آمدم کآتش زنم در بیخ جبر و اختیار
تا بسوزد شرک و گردد نور توحید آشکار
آمدم تا خویش را بر لا و بر الا زنم
تا نماند غیر یار اغیار گردد تار و مار
آمدم فانی شوم در ساقی جام الست
تا بقا یابم بدان ساقی بمانم پایدار
آمدم تا سر گشایم بادههای کهنه را
تا نماند در میان عاقلان یک هوشیار
آمدم تا توپهای خشک و مغزان بشکنم
تلخشان شیرین کنم زین آب تلخ خوشکوار
آمدم تا بر سر رندان بریزم بادها
تا نه در میخانها مخمور ماند نی خمار
آمدم بر گیرم از روی معانی پردهها
تا شو اسرار پنهان بر خلایق آشکار
آمدم پس میروم تا منبع هر هستی
تا به بینم ز آینه آغاز کار انجام کار
میروم تا باز جویم معدن این شور و شر
از کجا این مستی آمد چیست اصل این خمار
میروم تا باز جویم اصل این جوش و خروش
تا مگر واقف شوم از منبع این چشمه سار
تا به بینم باده و مستی و مستی بخش را
می کدام و چیست مستی کیست آنجا میگسار
میروم تا باز بینم روح را ماوا کجاست
از کجا آمد کجا خواهد گرفت آخر قرار
باز میآیم بدینجا تا نشانها آورم
از دیار شهریار و شهریاران دیار
باز میآیم که تا آگه کنم زان رازها
آنکه را نبود خبر از کار سر و از سرکار
باز میآیم که نگذارم به عالم کج روی
رهزنانرا رهبرانیم رهروانرا راهوار
باز میآیم که تا ارواح در ابدان دمم
مردگانرا زنده سازم در دم اسرافیل وار
باز میآیم که تا از خود نمایم رستخیز
تا شود سر قیامت هم در اینجا آشکار
باز میآیم که تا با فیض گیرم الفتی
تا کنم جمعیتی حاصل ز بود مستعار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان هدفها و مقاصد عارفانهای میپردازد که شاعر به دنبال آنهاست. شاعر آمده است تا به سوزاندن جبر و اختیار بپردازد و نور توحید را آشکار کند. او میخواهد خود را فانی کند تا در حقیقت باقی بماند و معانی پنهان را به نمایش بگذارد. میخواهد بادههای کهنه را باز کند و به سرِ رندان بدمد تا از نخوانی و غفلت خارج شوند.
شاعر در جستجوی منبع هستی و علت مستی و شور درونی خود است و میخواهد آگاهی را به انسانها منتقل کند. وی بر این باور است که بازگشت به عالم وجود و زندگی، برای زنده کردن روح و بیداری مردگان ضروری است. در نهایت، شاعر در پی جمعآوری و جمعکردن انسانها با فیض و برکاتی است که از معنویت به دست میآید.
هوش مصنوعی: به اینجا آمدهام تا به ریشه جبر و اختیار آتش بزنم، تا بدینوسیله شرک از بین برود و نور یکتایی خداوند نمایان شود.
هوش مصنوعی: من آمدم تا خودم را بر سر دو راهیهای زندگی قرار دهم و تنها عشق را انتخاب کنم، به گونهای که هیچ چیز و هیچ کس غیر از دوست واقعیام باقی نماند و همهچیز نابود شود.
هوش مصنوعی: من به سراغ ساقی آمدهام تا در او محو شوم و از طریق او به جاودانگی برسم و به همین خاطر، میخواهم در کنار او باقی بمانم و پایدار بمانم.
هوش مصنوعی: من به اینجا آمدهام تا رازهای قدیمی را فاش کنم و نمیخواهم در بین افراد عاقل کسی باشد که از آنچه در دل دارم، آگاهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: من به این دنیا آمدهام تا سختیها و مشکلات را از بین ببرم و تلخیهای زندگی را به شیرینی تبدیل کنم.
هوش مصنوعی: به این دلیل به میخانهها آمدهام که به رندان سر بزنم و بادها را بر آنها بوزانم تا هیچکس در میخانهها نه بیحال بماند و نه مست.
هوش مصنوعی: من آمدهام تا از لابهلای معانی پردهها پرده بردارم و رازهای نهان را برای مردم فاش کنم.
هوش مصنوعی: به اینجا آمدهام و دوباره میروم تا به منبع تمام وجود برسیم و ببینم که چگونه از آینه، آغاز و پایان کار نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من میروم تا ببینم منشأ این هیجان و اشتیاق از کجاست، و اینکه این حالت مستی چگونه به وجود آمده و ریشهاش چیست.
هوش مصنوعی: به سفر میروم تا منبع این هیجان و شور را بیابم و شاید از سرچشمه این جویبار مطلع شوم.
هوش مصنوعی: میخواهم ببینم که نوشیدنی و حالت مستی و کسی که این حالت را ایجاد میکند چه ویژگیهایی دارد. من در جستجوی آن هستم که کیست که در اینجا مشغول نوشیدن است.
هوش مصنوعی: به سفر میروم تا دوباره ببینم روح در کجا سکونت دارد، از کجا آمده و در نهایت کجا آرام خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: من دوباره به اینجا برمیگردم تا نشانههایی از سرزمین پادشاهان و فرمانروایان آنجا بیاورم.
هوش مصنوعی: من دوباره برمیگردم تا به کسی که از اسرار و کارهای پنهانی خبر ندارد، اطلاعاتی بدهم و او را آگاه کنم.
هوش مصنوعی: من دوباره برمیگردم تا مانع شوم که در این دنیا حق و باطل به هم بیفتد و راهزنان را به عنوان رهبر معرفی کنند و راستان را از راه درست منحرف سازند.
هوش مصنوعی: من دوباره به دنیا باز میگردم تا با دمیدن در کالبدها، روح مردگان را زنده کنم، مانند دمیدن در صور اسرافیل.
هوش مصنوعی: من دوباره بازخواهنده آمد تا خود را نشان دهم و به تجدید حیات بپردازم، تا روز قیامت هم در این مکان نمایان شود.
هوش مصنوعی: من دوباره میآیم تا از نعمتها بهرهمند شوم و محبت و دوستی ایجاد کنم تا به اینگونه جمعیتی بسازم که از وجود معنوی و الهی الهام گرفته شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.