ای بهار جان و ای جان بهار
ز ابر رحمت جان ما را تازه دار
تاب قهری بر هوای دل بزن
آب لطفی بر زمین دل ببار
پای توفیق از سر ما وا مگیر
دست تائید از دل ما بر ندار
ریشه جان را از آن کن آبکش
میوهٔ دلرا ازین کن آبدار
مبتلای محنت هجرم مکن
بر سر من هرچه میخواهی بیار
هرچه میخواهی بکن آن توام
لیکن از خود یکنفس دورم مدار
ای ز تو سر سبز باغ عاشقان
سایه خود از سر ما بر مدار
دست غفران چون برون آری ز جیب
این سر شوریده ما را بخار
ره بسوی خود نمودی فیض را
از کرم دارش درین ره استوار
در ازل لطفی عنایت کردهٔ
تا ابد این رحمت پاینده دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خور به شادی روزگار نوبهار
می گسار اندر تکوک شاهوار
رأی مجلس کرد رای شهریار
پادشاه تاج بخش تاجدار
سیف دولت شاه محمود آنکه شد
مجلس او آسمان افتخار
ای خداوند خداوندان دهر
[...]
زینهار ای یار ِگلرخ زینهار
بیگنه بر من مکن تیزی چو خار
لالهٔ خود رویم از فرقت مکن
حجرهٔ من ز اشک خون چون لالهزار
چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد
[...]
ای ز دولت دست جاهت را سوار
هیچ میدان چون تو نادیده سوار
عدل تو بفزود زینت ملک را
زینت ساعد بیفزاید سوار
حزم تو چون خاک و عزم تو چو باد
[...]
خواجه شغل بنده را تیمار دار
تا کمر پیشت ببندم بنده وار
وقت من خوش دار و برگم ده که من
خوشترین وقتی تو را آیم به کار
تا بود نام محمد بر سرت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.