اهتدوا بالعشق طلاب الرشد
گم شود آنکو ره دیگر رود
من بفتراک غم عشق کسی
بستهام دل را بحبل من مسد
ای نگار می فروش عشوهگر
مست عشقت فارغ است از نیک و بد
شربتی زان لب بکام من رسان
تا بماند زنده جانم تا ابد
چشمهٔ خضر است آن نوش دهان
منع تشنه از زلالت کی رسد
اسقنی من فیک من عین الحیوهٔ
شربهٔ حیی بها عمر الابد
فیض را محروم از وصلت مکن
کو ندارد غیر عشقت مستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب زمستان بود، کپی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهٔ هیزم برو بر داشتند
ما کلف الله نفسا فوق طاقتها
ولا تجود ید الا بما تجد
تا سنائی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد
نام او میدان و نقشش را مبین
[...]
دست تو بر هشت جنت مطلق است
بر سر هفتم فلک پای تو باد
پند آن پیر مغان یاد آورید
بانگ مرغ زند خوان یاد آورید
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورد
خفتگان را در صبوح آگه کنید
[...]
بیخودی میگفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.