شهنشاه بر تخت زرین نشست
یکی گُرزهٔ گاوپیکر به دست
به یک دست او زال و رستم به هم
چو پیل سرافراز و شیر دژم
به دست دگر طوس و گودرز و گیو
دگر بیژن گرد و رهام نیو
نهاده همه چهر بر چشم شاه
بدان تا چه گوید ز کار سپاه
به آواز گفت آن زمان شهریار
که ای نامداران به روزگار
هر آن کس که دارید راه و خرد
بدانید کاین نیک و بد بگذرد
همه رفتنیایم و گیتی سپنچ
چرا باید این درد و اندوه و رنج
ز هر دست خوبی فراز آوریم
به دشمن بمانیم و خود بگذریم
کنون گاو آن زیر چرم اندر است
که پاداش و بادافره دیگرست
بترسید یکسر ز یزدان پاک
مباشید ایمن بدین تیره خاک
که این روز بر ما همی بگذرد
زمانه دم هر کسی بشمرد
ز هوشنگ و جمشید و کاووس شاه
که بودند با فر و تخت و کلاه
جز از نام از ایشان به گیتی نماند
کسی نامهٔ رفتگان برنخواند
از ایشان بسی ناسپاسان بدند
به فرجام زآن بد هراسان بدند
چو ایشان همان من یکی بندهام
وگر چند با رنج کوشندهام
بکوشیدم و رنج بردم بسی
ندیدم که ایدر بماند کسی
کنون جان و دل ز این سرای سپنج
بکندم سرآوردم این درد و رنج
کنون آنچه جستم همه یافتم
ز تخت کیی روی برتافتم
هر آن کس که در پیش من برد رنج
ببخشم بدو هرچ خواهد ز گنج
ز کردار هر کس که دارم سپاس
بگویم به یزدان نیکیشناس
به ایرانیان بخشم این خواسته
سلیح و در گنج آراسته
هر آن کس که هست از شما مهتری
ببخشم به هر مهتری کشوری
همان بدره و برده و چارپای
براندیشم آرم شمارش به جای
ببخشم که من راه را ساختم
وز این تیرگی دل بپرداختم
شما دست شادی به خوردن برید
به یک هفته ایدر چمید و چرید
بخواهم که تا ز این سرای سپنج
گذر یابم و دور مانم ز رنج
چو کیخسرو این پندها برگرفت
بماندند گردان ایران شگفت
یکی گفت کاین شاه دیوانه شد
خرد با دلش سخت بیگانه شد
ندانم بر او بر چه خواهد رسید
کجا خواهد این تاج و تخت آرمید
برفتند یکسر گروهاگروه
همه دشت لشکر بد و راغ و کوه
غو نای و آوای مستان ز دشت
تو گفتی همی از هوا برگذشت
ببودند یک هفته ز این گونه شاد
کسی را نیامد غم و رنج یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، شاه در تخت زرین مینشیند و به بزرگان و دلاوران ایرانی اشاره میکند که همه ما در گذر زمان خواهیم رفت و هیچ چیز از ما باقی نخواهد ماند. او از درد و رنج زندگی سخن میگوید و تأکید میکند که نباید به دشمنان فکر کنیم و باید از زندگی لذت ببریم. او تصمیم میگیرد که پاداشهایی به کسانی که با او همراه بودند بدهد و خواستار آرامش و شادی برای تمامی افراد میشود. پیشنهاد او این است که جشن و شادمانی برپا کنند و از غم و اندوه دوری کنند. این سخنان باعث شگفتی و حیرت جمع حاضر میشود، در حالی که همه به شادمانی و خوشی مشغول میشوند.
هوش مصنوعی: پادشاه بر روی تخت زرینی نشسته است و در دستش یک چنگال بزرگ به شکل گاو قرار دارد.
هوش مصنوعی: با یک دست زال و رستم را به هم پیوند میزند، مانند فیل قوی و شیر غمگین.
هوش مصنوعی: در دستان دیگر، طوس، گودرز و گیو نیز وجود دارند، و بیژن و رهام نیز در میان آنها هستند.
هوش مصنوعی: همه افراد به چهره خود را بر چشم شاه نشانه رفتهاند تا ببینند او در مورد کار سپاه چه نظری دارد.
هوش مصنوعی: شهریار در آن زمان با صدا گفت که ای شخصیتهای بزرگ در این دوران.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی راه و بینش درستی دارد، باید بداند که تمام خوبیها و بدیها، گذرا و موقتی هستند.
هوش مصنوعی: همه ما در نهایت باید از این دنیا برویم و زمان به پایان میرسد. بنابراین، چرا باید به این درد، غم و رنج ادامه دهیم؟
هوش مصنوعی: از هر جا که خوبی و نیکی به دست آوریم، باید از دشمنان با تدبیر دوری کنیم و خود را از چالشها برهانیم.
هوش مصنوعی: اکنون در زیر پوست گاو، پاداش و نتیجهای متفاوت نهفته است.
هوش مصنوعی: از خداوند پاک بترسید و خیال نکنید که در این دنیای تاریک و مادی میتوانید ایمن باشید.
هوش مصنوعی: این روزها به سرعت سپری میشوند و زمان برای هر فردی لحظهها را حساب میکند.
هوش مصنوعی: در مورد شخصیتهای تاریخی و اسطورهای مانند هوشنگ، جمشید و کاووس صحبت میشود که همگی از فرمانروایان با فر و شکوه و تاج و تخت برخوردار بودند. این افراد نماد عظمت و قدرت در تاریخ و فرهنگ ایران هستند.
هوش مصنوعی: تنها نامی از آنها در دنیا باقی نمانده و هیچکس نامه افرادی که رفتهاند را نمیخواند.
هوش مصنوعی: بسیاری از آنها ناسپاس بودند و در نهایت از آن بدیها وحشت داشتند.
هوش مصنوعی: من نیز یکی از آنها هستم و بندهای برای خدمت، هرچند که با تلاش و زحمت به هدف خود میرسم.
هوش مصنوعی: تلاش کردم و خیلی زحمت کشیدم، اما هیچکس را ندیدم که در اینجا باقی بماند.
هوش مصنوعی: حالا از این زندگی پر از درد و رنج جدا میشوم و این بار سنگین را به دوش میکشم.
هوش مصنوعی: اکنون همه آنچه را که به دنبالش بودم، به دست آوردهام و از تخت سلطنت تو، روی برگرداندم.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مقابل من زحمت بکشد، من هرچه را که بخواهد از سرمایهام به او عطا میکنم.
هوش مصنوعی: از رفتار هر فردی که برای او شکرگزارم، به خداوند نیکیشناس میسپارم.
هوش مصنوعی: من این آرزو را به ایرانیان میدهم که سلاحی مناسب و گنجی پرارزش داشته باشند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از شما بزرگتر باشد، من او را به هر بزرگتری از سرزمینها میسپارم.
هوش مصنوعی: من به فکر همان چیزهای ساده و عادی هستم و آنها را به درستی میشمارم.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که دیگری را ببخشم، زیرا خودم مسیر زندگی را تغییر دادم و از این تاریکی درونم رها شدم.
هوش مصنوعی: شما برای شادی به سراغ خوراکیها بروید؛ یک هفته در اینجا پر از نشاط و سرزندگی خواهید بود.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که از این مکان تاریک و آشفته عبور کنم و از زحمت و درد دور شوم.
هوش مصنوعی: وقتی کیخسرو این نصیحتها را پذیرفت، مردم ایران در شگفتی ماندند و حیرتزده شدند.
هوش مصنوعی: شخصی گفت که این پادشاه دیوانه شده و عقلش با دلش بسیار بیگانه شده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار اوست و این تاج و تخت در کجا قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: نیروهای لشکر به طور کامل و دستهدسته از دشتها، باغها و کوهها دور شدند.
هوش مصنوعی: صدای نای و آهنگ مستان از دشت تو به گوش میرسد، گویی که از آسمان میآید و به زمین مینشیند.
هوش مصنوعی: یک هفته همه شاد و خوشحال بودند و هیچ کس به یاد غم و رنج نیفتاده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.