چو دستان شنید این سخن خیره شد
همی چشمش از روی او تیره شد
خروشان شد از شاه و بر پای خاست
چنین گفت کای داور داد و راست
ز من بود تیزی و نابخردی
توی پاک فرزانهٔ ایزدی
سزد گر ببخشی گناه مرا
اگر دیو گم کرد راه مرا
مرا سالیان شد فزون از شمار
کمر بستهام پیش هر شهریار
ز شاهان ندیدم کز این گونه راه
بجستی ز دادار خورشید و ماه
که ما را جدایی نبود آرزوی
از این دادگر خسرو نیکخوی
سخنهای دستان چو بشنید شاه
پسند آمدش پوزش نیکخواه
بیازید و بگرفت دستش به دست
بر خویش بردش به جای نشست
بدانست کاو این سخن جز به مهر
نپیمود با شاه خورشید چهر
چنین گفت پس شاه با زال زر
که اکنون ببندید یکسر کمر
تو و رستم و طوس و گودرز و گیو
دگر هر که او نامدارست نیو
سراپرده از شهر بیرون برید
درفش همایون به هامون برید
ز خرگاه وز خیمه چندان که هست
بسازید بر دشت جای نشست
درفش بزرگان و پیل و سپاه
بسازید روشن یکی رزمگاه
چنان کرد رستم که خسرو بگفت
ببردند پردهسرای از نهفت
به هامون کشیدند ایرانیان
به فرمان ببستند یکسر میان
سپید و سیاه و بنفش و کبود
زمین کوه تا کوه پر خیمه بود
میان اندرون کاویانی درفش
جهان زو شده سرخ و زرد و بنفش
سراپردهٔ زال نزدیک شاه
برافراخته زو درفش سیاه
به دست چپش رستم پهلوان
ز کابل بزرگان روشنروان
به پیش اندرون طوس و گودرز و گیو
چو رهام و شاپور و گرگین نیو
پس پشت او بیژن و گستهم
بزرگان که بودند با او به هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: چو دستان این سخن را شنید، بسیار متعجب شد و چشمانش از روی شاه تیره گردید. او از خشم برخاست و گفت: ای داور راستین، گاهی من تند و نابخرد بودم و سزاوار است که گناه مرا ببخشایی، چراکه سالها برای هر شاهی جنگیدهام و هرگز آرزو نکردم از خسرو دادگر جدا شوم.
شاه، سخنان دستان را پسندید و به او اجازه داد تا جایی نشیند و دستان را در آغوش گرفت. سپس شاه به زال گفت که برای رزمگاه آماده شوند و دستور داد تا همه جنگجویان مشهور را گردآوری کنند و بستر جنگی در دشت برپا کنند. ایرانیان طبق دستور به هامون رفتند و خیمهها را برپا کردند. درفش کاویانی و پرچمهای رنگارنگ بر افراشته شد و سپاه در وسط دشت جمع شدند.
رستم و دیگر پهلوانان به میدان آمدند و فضای جنگی پر از هیجان و آمادگی برای نبرد شد. زال و رستم در کنار هم ایستاده بودند و دیگر جنگجویان بزرگ نیز به آنها پیوستند.
هوش مصنوعی: وقتی دستها این حرف را شنیدند، به شدت حیرت کردند و چشمانشان از روی او تار شد.
هوش مصنوعی: او با شور و هیجان از سمت شاه برخواست و چنین گفت: ای قاضی که حق و حقیقت را برپا میداری!
هوش مصنوعی: من از خود سختی و نادانی تو را در وجود پاک و دانای الهی میبینم.
هوش مصنوعی: اگر تو خطای مرا ببخشی، شایسته است، چرا که دیو (دشمن یا شیطان) راه درست مرا گم کرده است.
هوش مصنوعی: من سالها است که به حدی از تعداد فراتر رفتهام و در برابر هر پادشاهی آماده و مبارز ایستادهام.
هوش مصنوعی: از بین شاهان، هرگز ندیدم کسی که از این نوع راه به دور شده باشد، در حالی که تحت تأثیر آفریدگار خورشید و ماه است.
هوش مصنوعی: ما از جدایی آرزویی نداریم، زیرا این دادگر به ما محبت و رفتار نیکو داشته است.
هوش مصنوعی: هنگامی که شاه به سخنان دستان گوش داد، آن را پسندید و از او به خاطر خوبیها و صمیمیتش عذرخواهی کرد.
هوش مصنوعی: او را در آغوش گرفت و با دست خود به جایی که باید، برد.
هوش مصنوعی: او دانست که این کلام تنها با عشق و محبت به پیشگاه شاه خورشیدگونه قابل بیان است.
هوش مصنوعی: شاه به زال زر گفت که اکنون باید تمام کمر خود را ببندید.
هوش مصنوعی: شما و رستم و طوس و گودرز و گیو و هر کس دیگر که شهرت دارد، همگی در یک دسته هستید.
هوش مصنوعی: با دور شدن از شهر، پرچم شاهانه به دشتهای وسیع بیرون از شهر هدایت شد.
هوش مصنوعی: از جایگاه و چادر خود به اندازهای که میتوانید، بر دشت محلی برای نشستن بسازید.
هوش مصنوعی: بزرگان، پرچم و سپاهی بزرگ را آماده کنید تا مکانی برای نبرد روشن شود.
هوش مصنوعی: رستم به گونهای عمل کرد که خسرو گفت که پردهها را از خانه پنهانی برداشتند.
هوش مصنوعی: ایرانیان به دستور فرماندهی، تماماً به سمت هامون روانه شدند و در آنجا تجمع کردند.
هوش مصنوعی: زمین از رنگهای سپید، سیاه، بنفش و کبود پوشیده شده بود و در میان کوهها، خیمههای زیادی برپا شده بود.
هوش مصنوعی: در دل کاویانی، پرچم جهانی به رنگهای سرخ، زرد و بنفش شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: سایهبان زال در نزدیکی شاه برپا شده و درفش سیاه نیز از آن آویزان است.
هوش مصنوعی: در دست چپ او، رستم پهلوان از کابل، بزرگان با روحیه روشن و پاک قرار دارند.
هوش مصنوعی: در درون طوس، قهرمانان بزرگی همچون گودرز و گیو وجود دارند، همچنین رهام، شاپور و گرگین نیو نیز در همین جمع هستند.
هوش مصنوعی: پس از او، بیژن و گستهم و دیگر بزرگان همراه او بودند و در کنار هم قرار داشتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.