چو جاماسپ گفت این سپیده دمید
فروغ ستاره بشد ناپدید
سپه را به هامون فرود آورید
بزد کوس بر پیل و لشکر کشید
وزانجا خرامید تا رزمگاه
فرود آورید آن گزیده سپاه
به گاهی که باد سپیده دمان
به کاخ آرد از باغ بوی گلان
فرستاده بد هر سوی دیدهبان
چنانچون بود رسم آزادگان
بیامد سواری و گفتا به شاه
که شاها به نزدیکی آمد سپاه
سپاهیست ای شهریار زمین
که هرگز چنان نامد از ترک و چین
به نزدیکی ما فرود آمدند
به کوه و در و دشت خیمه زدند
سپهدارشان دیدهبان برگزید
فرستاد و دیده به دیده رسید
پس آزاده گشتاسپ شاه دلیر
سپهبدش را خواند فرخ زریر
درفشی بدو داد و گفتا بتاز
بیارای پیلان و لشکر بساز
سپهبد بشد لشکرش راست کرد
همی رزم سالار چین خواست کرد
بدادش جهاندار پنجه هزار
سوار گزیده به اسفندیار
بدو داد یک دست زان لشکرش
که شیری دلش بود و پیلی برش
دگر دست لشکرش را همچنان
برآراست از شیر دل سرکشان
به گرد گرامی سپرد آن سپاه
که شیر جهان بود و همتای شاه
پس پشت لشکر به بستور داد
چراغ سپهدار خسرو نژاد
چو لشکر بیاراست و بر شد به کوه
غمی گشته از رنج و گشته ستوه
نشست از بر خوب تابنده گاه
همی کرد زانجا به لشکر نگاه
پس ارجاسپ شاه دلیران چین
بیاراست لشکرش را همچنین
جدا کرد از خلخی سی هزار
جهان آزموده نبرده سوار
فرستادشان سوی آن بیدرفش
که کوس مهین داشت و رنگین درفش
بدو داد یک دست زان لشکرش
که شیر ژیان نامدی همبرش
دگر دست را داد بر گرگسار
بدادش سوار گزین صدهزار
میانگاه لشکرش را همچنین
سپاهی بیاراست خوب و گزین
بدادش بدان جادوی خویش کام
کجا نام خواست و هزارانش نام
خود و صدهزاران سواران گرد
نموده همه در جهان دستبرد
نگاهش همی داشت پشت سپاه
همی کرد هر سوی لشکر نگاه
پسر داشتی یک گرانمایه مرد
جهاندیده و دیده هر گرم و سرد
سواری جهاندیده نامش کهرم
رسیده بسی بر سرش سرد و گرم
مران پور خود را سپهدار کرد
بران لشکر گشن سالار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: چو جاماسپ به شاه خبر داد که صبح دم است و سپاهی از ترک و چین به نزدیکی آمدهاند، شاه سپاه را به دشت هامون فرود آورد. پس از آن، پیامرسانی به نزد شاه آمد و گفت که دشمنان در نزدیک ما خیمه زدهاند. سپهدار دلیر، گشتاسپ، با فرخ زریر مشورت کرد و او را مأمور آمادهسازی لشکر کرد.
گشتاسپ به لشکرش دستور داد تا برای جنگ آماده شوند و با شجاعت و توانایی خود صفآرایی کردند. سپس از سوی دیگر، ارجاسپ، شاه چین، نیز لشکری با هزار سوار به میدان آورد و خود را آماده نبرد کرد.
در این میان، گشتاسپ پسرش را که جهاندیده و شجاع بود، به فرماندهی لشکر انتخاب کرد تا در راه نبرد میدانی را رهبری کند. در نهایت، هر دو سپاه به سمت یکدیگر آماده شدند و عزم جنگ کردند.
هوش مصنوعی: وقتی جاماسپ گفت که صبح شده است، نور ستاره ناپدید شد.
هوش مصنوعی: لشکر را به دشت هامون وارد کنید و به صدای طبل بر اسب بزرگ خود بزنید و لشکر را به حرکت درآورید.
هوش مصنوعی: از آنجا به آرامی حرکت کرد تا به میدان جنگ برسد و آن نیروی برگزیده را فرود آورد.
هوش مصنوعی: هنگامی که باد صبحگاهی از باغ عطر گلها را به کاخ میآورد.
هوش مصنوعی: در اینجا به این معنی اشاره شده است که فرستاده آزادگان به تمامی جهات حرکت میکند و نظارت میکند، همانطور که رسم و عادت آزادگان است.
هوش مصنوعی: یک فرد سوار بر اسب به شاه گفت: "ای شاه، سپاه به نزدیکی ما آمده است."
هوش مصنوعی: زمین مانند سپاهی است که هیچگاه از ترک و چین به نام نیامده است، ای پادشاه.
هوش مصنوعی: به نزدیکی ما آمدند و در کوهها، درختان و دشتها اردو زدند.
هوش مصنوعی: فرمانده آنها، ناظر و مراقبی را انتخاب کرد و به سوی دشمن فرستاد، تا در میدان نبرد با آنها مواجه شود.
هوش مصنوعی: پس از اینکه گشتاسپ، شاه دلیر، آزاد شد، فرمان داد تا فرخ زریر، سپهبدش را بخوانند.
هوش مصنوعی: پرچمی به او داد و گفت: به جلو برو، فیلها را زینت بده و ارتش را تشکیل بده.
هوش مصنوعی: رئیس سپاه وقتی لشکرش را منظم کرد، به فکر مبارزه با فرمانده چینی افتاد.
هوش مصنوعی: پادشاه جهان به او کمک کرد و هزار سوار دلیر را برگزید تا در کنار اسفندیار باشند.
هوش مصنوعی: او یک دست از آن لشکر به او داد و گفت که دلی شجاع و نیرومند مانند شیر و قدرتی همچون فیل دارد.
هوش مصنوعی: دوباره فرمانده ارتش خود را به خوبی آماده کرد و با شجاعت و دلیری، گروهی از سرکشها را به پیش میبرد.
هوش مصنوعی: سپاه را به گرد انسانی گرانقدر سپردند که همچون شیر نیرومند و همتای پادشاه بود.
هوش مصنوعی: پس در پشت صف سپاه، به بستور پیغام داد که چراغ را به فرمانده سپاه خسرو نژاد برساند.
هوش مصنوعی: زمانی که لشکر آماده شد و به کوه رفت، از رنج و زحمت، دلش غمگین و خسته شده بود.
هوش مصنوعی: او از بالای دنیای روشن و زیبا نشسته بود و از آنجا به لشکر نگاه میکرد.
هوش مصنوعی: پس ارجاسپ، شاه دلیران چین، لشکرش را به همین شکل آماده کرد و تنظیم نمود.
هوش مصنوعی: از هم جدا کرد، خلیجی که سی هزار جهان را آزمایش کرده بود و سوار بر آن نشده بود.
هوش مصنوعی: آنها را به سوی آن درخت بزرگ و پرشکوه فرستاد که پرچم زیبایی داشت و صدای سرود بزرگی را به همراه خود میآورد.
هوش مصنوعی: او یک دست به آن لشکر داد که شیر ژیان، یعنی شیر جنگل، به سوی او بشتابد.
هوش مصنوعی: دست دیگری به گرگساری داده شد و سواران برگزیدهای به او سپرده شدند.
هوش مصنوعی: در وسط میدان، سپاهیان خود را به زیبایی و به طور شایسته ساماندهی کن.
هوش مصنوعی: او با جادوگری خود به او کمک کرد تا به خواستهاش برسد، و در این میان هزاران چیز را برایش نام برد.
هوش مصنوعی: این بیت نشاندهنده قدرت و نفوذ یک فرد یا گروه است که با قدرت و تواناییهای خود همه جا را تحت تاثیر قرار دادهاند و به نوعی بر جهان تسلط یافتهاند.
هوش مصنوعی: او به دقت به اطراف لشکر نگاه میکرد و مراقب بود که از چه سمتی به آنها حمله میشود.
هوش مصنوعی: تو پسری داشتی که از نیکوترین مردان جهان بود و تمامی چگونگیهای زندگی را دیده بود.
هوش مصنوعی: سوار ماهری به نام کهرم به مکانهای زیادی سفر کرده و تجربههای زیادی را پشت سر گذاشته است. او در برابر شرایط سخت و ناملایمات زندگی قرار گرفته و توانسته از آنها عبور کند.
هوش مصنوعی: او پسرش را فرمانده سپاه کرد و بر آن لشکر تشنه پرچمدار قرار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.