چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشکر کشید
دلیران دژدار مردی هزار
ز سوی کلات اندر آمد سوار
در دژ ببستند زین روی تنگ
خروش جرس خاست و آوای زنگ
جریره بتخت گرامی بخفت
شب تیره با درد و غم بود جفت
بخواب آتشی دید کز دژ بلند
برافروختی پیش آن ارجمند
سراسر سپد کوه بفروختی
پرستنده و دژ همی سوختی
دلش گشت پر درد و بیدار گشت
روانش پر از درد و تیمار گشت
بباره برآمد جهان بنگرید
همه کوه پرجوشن و نیزه دید
رخش گشت پرخون و دل پر ز دود
بیامد به بالین فرخ فرود
بدو گفت بیدار گرد ای پسر
که ما را بد آمد ز اختر بسر
سراسر همه کوه پر دشمنست
در دژ پر از نیزه و جوشنست
بمادر چنین گفت جنگی فرود
که از غم چه داری دلت پر ز دود
مرا گر زمانه شدست اسپری
زمانه ز بخشش فزون نشمری
بروز جوانی پدر کشته شد
مرا روز چون روز او گشته شد
بدست گروی آمد او را زمان
سوی جان من بیژن آمد دمان
بکوشم نمیرم مگر غرموار
نخواهم ز ایرانیان زینهار
سپه را همه ترگ و جوشن بداد
یکی ترگ رومی بسر برنهاد
میانرا بخفتان رومی ببست
بیامد کمان کیانی بدست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از نبرد و دلیران روایت میشود. پس از ناپدید شدن خورشید و فرا رسیدن شب، دلیران به جنگ آماده میشوند. شایستگان در دژی محکم مستقر میشوند و نشانههایی از درد و غم در دلها وجود دارد. یکی از شخصیتها، بیدار شدن فرزندیش را به زنانش اعلام میکند و از مشکلات و دشمنان سخن میگوید. او با شجاعت به میدان نبرد میرود و تجهیزات جنگی خود را آماده میکند. در نهایت، او عزمی راسخ دارد که تا آخرین نفس در مقابل دشمنان ایستادگی کند و به مبارزه ادامه دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید درخشان و تابان میشود، شب تاریک و غمگین از آسمان کنار میرود و جای خود را به روشنی میدهد.
هوش مصنوعی: دلیران و نگهبانان با شجاعت و قدرت از سمت کلات به سمت میدان نبرد سوارانه وارد شدند.
هوش مصنوعی: در قلعه را بستهاند و به همین دلیل، صدای بلندی از زنگ و زنگوله به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شخصی که در اینجا به تصویر کشیده شده، بر تختی گرانقدر میخوابد، اما در آن شب تاریک، تنها نیست و در کنار او، درد و غم وجود دارند.
هوش مصنوعی: در خواب شعلهای را دیدم که از دژ بلندی شعلهور شده بود و در پیش چشم آن انسان بزرگ قرار داشت.
هوش مصنوعی: تو در همه جا درختان و کوهها را فروختی و پرستندگان میسوزند.
هوش مصنوعی: دلش پر از درد شد و روحش از رنج و غم پُر گردید.
هوش مصنوعی: باران که فرود میآید، جهان را زیر نظر بگیرید، همه کوهها در حال جوش و خروش هستند و نیزهها را میبینید.
هوش مصنوعی: اسب جگرسوخته شد و دلش پر از غم و درد، به نزد فرخ آمد.
هوش مصنوعی: به او گفتند: پسر، بیدار باش و هوشیار شو، زیرا ما از سرنوشت خوشحال نیستیم و احساس خوبی نداریم.
هوش مصنوعی: تمام کوهها پر از دشمنان است و دژها مملو از نیزه و زره هستند.
هوش مصنوعی: جنگی به مادرش گفت که چرا دلخوری و غمگینی، دل تو پر از درد و اندوه است.
هوش مصنوعی: اگر زمانه به من تازیانه میزند، تو نباید از بخشش خود کم کنی.
هوش مصنوعی: با بزرگ شدن و جوانتر شدن من، پدرم به خاطر من از دنیا رفت و حالا که من به سن و سال او رسیدهام، یاد او زنده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در زمانی که او با گروهی از مردم روبرو شد، احساس کرد که بیژن، که نماد جان و زندگی اوست، به سرعت به سوی او میآید. این لحظه نشاندهندهی ارتباط عمیق و خاصی است که بین آن شخص و بیژن وجود دارد.
هوش مصنوعی: در تلاشم که نمیرم، مگر به حالتی به شدت سرکش و عصبی، یعنی به این دلیل که دیگر نمیخواهم از ایرانیان کمک بگیرم و از آنها درخواستی داشته باشم.
هوش مصنوعی: سربازان همه زره و سلاح خود را دریافت کردند و یکی از آنها زره رومی بر سر گذاشت.
هوش مصنوعی: در میانهٔ نبرد، سرباز رومی از پا افتاد و ناگهان کمان کیانی به دست کسی آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.