چو آمد به نزدیکی بارگاه
بگفتند با شاه زان بارخواه
جوان را به مهر اردوان پیش خواند
ز بابک سخنها فراوان براند
به نزدیکی تخت بنشاختش
به برزن یکی جایگه ساختش
فرستاد هرگونهای خوردنی
ز پوشیدنی هم ز گستردنی
ابا نامداران بیامد جوان
به جایی که فرموده بود اردوان
چو کرسی نهاد از بر چرخ شید
جهان گشت چون روی رومی سپید
پرستندهای پیش خواند اردشیر
همان هدیههایی که بد ناگزیر
فرستاد نزدیک شاه اردوان
فرستادهٔ بابک پهلوان
بدید اردوان و پسند آمدش
جوانمرد را سودمند آمدش
پسروار خسرو همی داشتش
زمانی به تیمار نگذاشتش
به می خوردن و خوان و نخچیرگاه
به پیش خودش داشتی سال و ماه
همی داشتش همچو فرزند خویش
جدایی ندادش ز پیوند خویش
چنان بد که روزی به نخچیرگاه
پراگنده شد لشکر و پور شاه
همی راند با اردوان اردشیر
جوانمرد را شاه بد دلپذیر
پسر بود شاه اردوان را چهار
ازان هر یکی چون یکی شهریار
به هامون پدید آمد از دور گور
ازان لشکر گشن برخاست شور
همه بادپایان برانگیختند
همی گرد با خوی برآمیختند
همی تاخت پیش اندرون اردشیر
چو نزدیک شد در کمان راند تیر
بزد بر سرون یکی گور نر
گذر کرد بر گور پیکان و پر
بیامد هم اندر زمان اردوان
بدید آن گشاد و بر آن جوان
بدید آن یکی گور افگنده گفت
که با دست آنکس هنر باد جفت
چنین داد پاسخ به شاه اردشیر
که این گور را من فگندم به تیر
پسر گفت کین را من افگندهام
همان جفت را نیز جویندهام
چنین داد پاسخ بدو اردشیر
که دشتی فراخست و هم گور و تیر
یکی دیگر افگن برین هم نشان
دروغ از گناهست بر سرکشان
پر از خشم شد زان جوان اردوان
یکی بانگ برزد به مرد جوان
بدو گفت شاه این گناه منست
که پروردن آیین و راه منست
ترا خود به بزم و به نخچیرگاه
چرا برد باید همی با سپاه
بدان تا ز فرزند من بگذری
بلندی گزینی و کنداوری
برو تازی اسپان ما را ببین
هم آن جایگه بر سرایی گزین
بران آخر اسپ سالار باش
به هر کار با هر کسی یار باش
بیامد پر از آب چشم اردشیر
بر آخر اسپ شد ناگزیر
یکی نامه بنوشت پیش نیا
پر از غم دل و سر پر از کیمیا
که ما را چه پیش آمد از اردوان
که درد تنش باد و رنج روان
همه یاد کرد آن کجا رفته بود
کجا اردوان از چه آشفته بود
چو آن نامه نزدیک بابک رسید
نکرد آن سخن نیز بر کس پدید
دلش گشت زان کار پر درد و رنج
بیاورد دینار چندی ز گنج
فرستاد نزدیک او ده هزار
هیونی برافگند گرد و سوار
بفرمود تا پیش او شد دبیر
یکی نامه فرمود زی اردشیر
که این کم خرد نورسیده جوان
چو رفتی به نخچیر با اردوان
چرا تاختی پیش فرزند اوی
پرستندهای تو نه پیوند اوی
نکردی به تو دشمنی ار بدی
که خود کردهای تو به نابخردی
کنون کام و خشنودی او بجوی
مگردان ز فرمان او هیچ روی
ز دینار لختی فرستادمت
به نامه درون پندها دادمت
هرانگه که این مایه بردی بکار
دگر خواه تا بگذرد روزگار
تگاور هیون جهاندیده پیر
بیامد دوان تا بر اردشیر
چو آن نامه برخواند خرسند گشت
دلش سوی نیرنگ و اروند گشت
بگسترد هرگونه گستردنی
ز پوشیدنیها و از خوردنی
به نزدیک اسپان سرایی گزید
نه اندر خور کار جایی گزید
شب و روز خوردن بدی کار اوی
می و جام و رامشگران یار اوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اردشیر به نزدیکی بارگاه اردوان رفت و جوانی را به نزد شاه خواند تا درباره بابک سخن بگوید. او را با احترام فراوان میهمان کردند و به او خوراک و پوشاک دادند. اردشیر، جوان را همچون فرزند خود نگه داشت و با او به شکار رفت. در حین شکار، اردشیر به گور نری تیر انداخت و جوان نیز ادعا کرد که او نیز تیر انداخته است. این موضوع باعث خشم اردوان شد و او به اردشیر گفت که هرگونه ناپسندی از اوست. اردشیر بسیار غمگین شد و نامهای به بابک نوشت و از درد و رنج خود گفت. بابک نیز پاسخی داد و به اردشیر هشدار داد که نباید به فرزند اردوان بیاحترامی کند و باید در کارها دقت کند. نهایتا، اردشیر دلش خوش شد و به شیوهای خوش گذرانید و به زندگی روزمره با می و جشن ادامه داد.
هوش مصنوعی: وقتی به نزدیکی قصر رسید، به او گفتند که با پادشاه درباره آن درخواست صحبت کند.
هوش مصنوعی: جوان را به عشق اردوان به پیش خواند و از بابک برایش سخنهای فراوانی گفت.
هوش مصنوعی: او به نزدیکی تخت، جایی را برای او در حاشیه شهر آماده کرد.
هوش مصنوعی: هر نوع غذایی را فرستاد و همچنین هر نوع پوشاک و چیزهای قابل پهن کردن را نیز ارسال کرد.
هوش مصنوعی: جوانی به محلی رفت که اردوان، فرمانروای نامدار، تعیین کرده بود.
هوش مصنوعی: وقتی که تختی بر فراز آسمان قرار گرفت، دنیا به نمادی از زیبایی و شکوه مانند چهرهی روشن یک رومی درآمد.
هوش مصنوعی: پرستندهای پیش اردشیر هدایایی آورد که به ناچار اهدا شده بودند.
هوش مصنوعی: فرستادهای از طرف بابک پهلوان به نزد شاه اردوان ارسال شد.
هوش مصنوعی: اردوان را دید و او را پسندید، و جوانمرد از آن سودی برد.
هوش مصنوعی: سالیانی طولانی به مهربانی و توجه با او رفتار میکرد، اما به مرور زمان، او را به حال خود رها کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی است. شخص به مینوشی و مهمانیهای دلپذیر فکر میکند که در آنها زمان با آرامش و شادی سپری میشود. او به یاد داشتههایش در این مراسمات و گوشههای دلنشین زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: او مانند فرزند خود او را میپروراند و هرگز نخواست او را از پیوند خود جدا کند.
هوش مصنوعی: بسیار بد بود که روزی لشکر و فرزند شاه در دشت پراکنده شدند.
هوش مصنوعی: اردشیر، شاه جوانمردی را میرانید که دلپذیر و خوشوقتی بود، در کنار اردوان.
هوش مصنوعی: شاه اردوان چهار پسر داشت، که هر یک از آنها مانند یک پادشاه بودند.
هوش مصنوعی: از دور در بیابان هامون، گوری ظاهر شد که در آنجا از لشکر بینوا صدا و هیاهویی برخاست.
هوش مصنوعی: همه موجودات پرنده به جنب و جوش افتادند و دور هم جمع شدند و با یکدیگر ترکیب شدند.
هوش مصنوعی: اردشیر با سرعت به سمت جلو حرکت میکرد، و هنگامی که به نزدیک در رسید، کمان را برداشت و تیر را رها کرد.
هوش مصنوعی: یک مرد، بر فراز تپهای ایستاده و گوری را میبیند که از دشت پر از تیر و پر عبور میکند.
هوش مصنوعی: در زمان اردوان، شخصی وارد شد و تماشای آن گستردگی و جوانی را کرد.
هوش مصنوعی: شخصی به گوری نگریست و گفت که آن هنر را کسی با دست خود انجام داده است.
هوش مصنوعی: شاه اردشیر پاسخ داد که این قبر را من با تیرهایم ساختهام.
هوش مصنوعی: پسر گفت که من این فرد را به زمین انداختهام و به دنبال همان جفت او نیز هستم.
هوش مصنوعی: اردشیر به او پاسخ داد که دشت وسیعی وجود دارد و همچنین گور و تیر.
هوش مصنوعی: یکی دیگر از نشانهها که دروغی است به خاطر گناهان بر سر خطاکاران قرار داده شده است.
هوش مصنوعی: اردوان از رفتار آن جوان بسیار خشمگین شد و صدایی بلند کرد و به سوی او فریاد زد.
هوش مصنوعی: شاه به او گفت: این تقصیر من است که راه و آیین خود را آموزش دادم و تربیت کردم.
هوش مصنوعی: چرا تو را باید به جشن و شکارگاه ببرد، در حالی که با سپاه آمادهام؟
هوش مصنوعی: بدان که وقتی از کنار فرزند من عبور میکنی، باید به سوی بلندای برتری بروی و عظمت بیشتری را انتخاب کنی.
هوش مصنوعی: برو و اسب تبار ما را تماشا کن، و در همان مکان خاص، جایی را برای اقامت انتخاب کن.
هوش مصنوعی: در آخرین مراحل و در اوج خود، همچون یک پیشوای پرتوان باش و در هر کاری با هر کسی همکاری و همراهی کن.
هوش مصنوعی: اردشیر با چشمانی پر از اشک به آخر کارش رسید و ناگزیر بر روی اسبش سوار شد.
هوش مصنوعی: شخصی نامهای نوشت و در آن، احساسات دلbroken خود را به نیا (شاخهای از نیاکان) بیان کرد و سرش پر از افکار گرانبها و ارزشمند بود.
هوش مصنوعی: چه بلایی بر سر ما آمد که از اردوان دردی به ما رسید و رنجی بر جانمان افتاد؟
هوش مصنوعی: همه به یاد آوردند که او کجا رفته بود و اردوان به چه دلیلی ناراحت و پریشان بود.
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه به بابک رسید، کسی از آن حرف خبر نداشت و چیزی دربارهاش نشنید.
هوش مصنوعی: دلش از آن کار پر از درد و رنج ناراحت شد و چند دینار از خزانهاش آورد.
هوش مصنوعی: او ده هزار جنگجو را به سمت او فرستاد که با چهرههای خشن و سوار بر اسب به سویش آمدند.
هوش مصنوعی: دبیر (نویسنده) را فراخواندند تا نامهای به اردشیر بنویسد.
هوش مصنوعی: این جوان کم تجربه که هنوز در حال یادگیری است، وقتی به شکار رفت، مانند اردوانی میشود که در این مسیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: چرا بیدلیل به فرزند او حمله کردی، در حالی که تو هیچ گونه رابطهای با او نداری؟
هوش مصنوعی: اگر به تو بدی کردهاند، نباید به خاطر آن بدی، خودت نیز به دست خودت به نابخردی دچار شوی.
هوش مصنوعی: اکنون به دنبال خوشی و رضایت او باش و هرگز از فرمان او رو برگردان.
هوش مصنوعی: به تو مقداری پول فرستادم و در آن نامه، نصیحتهایی برایت نوشتم.
هوش مصنوعی: هر وقت که این محنت و زحمت را از دوش برداشتید، بهتر است که به کار دیگری مشغول شوید تا روزگار سپری شود.
هوش مصنوعی: پیر دانایی از سرزمین تگاور به سرعت آمد تا به اردشیر بپیوندد.
هوش مصنوعی: وقتی آن نامه را خواند، دلش خوشحال شد و به سمت فریب و نیرنگ تمایل پیدا کرد.
هوش مصنوعی: هر نوع گسترشی که وجود دارد، از لباسها و پوشاک گرفته تا غذاها و خوراکیها، در همه زمینهها وجود دارد.
هوش مصنوعی: او به نزدیک ایوان سواران رفت، نه در جایی که به کار او بیاید.
هوش مصنوعی: او هر شب و روز به میگساری و نوشیدن مشغول است و در کنار او رامشگران و نوازندگان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.