الهی تا بود دنیا تو باشی
نباشد درد و غم هر جا تو باشی
بود تا عشق را دلهای مجروح
الهی مرهم دلها تو باشی
منم امروز و فردا لیک چندان
که هست امروز را فردا تو باشی
اگر من با تو در هستی نگنجم
الهی من نباشم تا تو باشی
ز من پنهان چه میگردی همان به
که من پنهان شوم پیدا تو باشی
به این امید شبها روز سازم
که روزم در دل شبها تو باشی
ز دل فیّاض را هم، دور کردم
که دایم در دلم تنها تو باشی