گریه از بیم تو شد در دل بیتاب گره
بر سر هر مژهام قطرة سیماب گره
احتیاط سر زلف تو بنازم که زَدَست
دل بیتاب مرا بر سر هر تاب گره
بس که در خوابگه عیش به خود میپیچم
شده هر مو به تن بستر سنجاب گره
از دم تیغ اجل اهل فنا آزادند
حسرت این رمه شد در دل قصّاب گره
درِ صد گنج قناعت به رخت باز و ز حرص
قفل امّید تو در خاطر هر باب گره
نیست جوهر که به یاد لب ما تشنه لبان
شده شمشیر ستم را به گلو آب گره
در دل خون شده فیّاض جدا از تبریز
شده چون قطرة خون حسرت سرخاب گره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.