زند تبخاله از خونم لب پیمانة اخگر
به الماس سرشکم سفته گردد دانة اخگر
عجب شادابییی در کشتزار شعله میبینم
به اشک گرم من پرورده گویی دانة اخگر
به من در گرم خونی لاف مشرب کی تواند زد
که از مینای من پر میشود پیمانة اخگر
زبان ناله در کام دل از بیم تو میدزدم
مباد این شعله پا بیرون نهاد از خانة اخگر
حدیث دل چه پردازی به بزم ناکسان فیّاض
به گوش خار و خس تا کی زنی افسانة اخگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.