کو غم که ناله را به اثر آشنا کند
الماس را به داغ جگر آشنا کند
ما و فریب گوشة چشمی که از فسون
بیگانه را به نیم نظر آشنا کند
نگذاشت شرم دوست که دل با هزار شوق
خونابه را به دیدة تر آشنا کند
شیون مکرر است بگویید عندلیب
این نغمه را به طرز دگر آشنا کند
ترسم که رفته رفته هوادار زلف تو
دست هوس ترا به کمر آشنا کند
تا شرم هست پردة بیگانگی بجاست
ما را شراب با تو مگر آشنا کند
فیّاض را چو تیغ به سر میزند رقیب
دستی که از غم تو به سر آشنا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.