بسکه افسردگی از هجر تو شد پیشة ما
کان یاقوت بود بیتو رگ و ریشة ما
تا نباشد به نظر چهرة افروختهای
خون معنی نزند جوش در اندیشة ما
نتوان برد به هر کاوشی از جا ما را
رگ لعلیم که در سنگ بود ریشة ما
پی ما گیر و دلیرانه درآ در صف عشق
روبه وهمِ ترا شیر کند بیشة ما
با همه سادهدلی غم چو امانت سپرد
پرده بر رنگ رخ میندرد شیشة ما
رگ لعلی نتوان یافت درین کان فیّاض
هم ز خونِ سرِ ما سرخ شود تیشة ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.