گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیاض لاهیجی

تا به رخسار تو زلف مشک‌فام افتاده است

من که باشم! آفتاب اینجا به دام افتاده است

خم به خم زلف دراز و چین به چین ابروی ناز

هر کجا دل می‌رود صد حلقه دام افتاده است

ای که نام نیک داری آرزو در کوی عشق

رو که تشت آفتاب اینجا ز بام افتاده است

گو خرد سررشتة تدبیرها بر هم متاب

کار و بار بی‌قراران از نظام افتاده است

رخصت نظّاره ارزان گشت پنداری که باز

چشم مست او به فکر قتل‌عام افتاده است

سوختم سر تا به پا از آتش عشق و هنوز

در دلم داغ تمنّای تو خام افتاده است

باده را فیّاض هرگز اینقدر تابش نبود

عکس رخسارش مگر امشب به جام افتاده است!