دو چشمت چون به چشمانم نگه کرد
لب لعل و رخت روزم سیه کرد
مکن عشوه دگر بر فایز زار
که ابروی کجت جانم تبه کرد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
دو چشمت چون به چشمانم نگه کرد
لب لعل و رخت روزم سیه کرد
مکن عشوه دگر بر فایز زار
که ابروی کجت جانم تبه کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تأثیر عمیق نگاه معشوق بر خود میگوید. چشمان معشوق باعث غم و تیره شدن روزش شده است. او از معشوق میخواهد که دیگر با عشوه و ناز خود او را آزرد نکند، زیرا ابروی کج معشوق جان او را به خطر انداخته است.
هوش مصنوعی: چشمانت وقتی به چشمان من نگاه کرد، لبهای شیرینت و چهرهات روز مرا تیره و تار کرد.
هوش مصنوعی: دیگر با ناز و عشوه به فایز نپرداز، زیرا ابروهای کج و نازک تو جانم را به خطر انداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوا بر سوک او جامه سیه کرد
سپهر از هر سوی جمع سپه کرد
دگر کاین تهمتش بر طبع ره کرد
که خسرو چشم هرمز را تبه کرد
بیک دم چون چنان نوری سیه کرد
بعُمری هم ترا داند تبه کرد
مگر دود دلم عالم سیه کرد
دم من شمع گردون را تبه کرد
اگر چه بر ملأ کارش تبه کرد
به زودی روی او آنجا سیه کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.