گنجور

 
فصیحی هروی

واله جلوه مستانه حسرت نادم

یا‌رب از خلد تو مردود چو کوثر نشوم

خاک پای طلبی می‌رسدم گر گویم

گر توام سر ندهی لایق افسر نشوم

شمع بزم ادبی ور نبود پرتو تو

همچو ظلمتکده کفر منور نشوم

دوش گفتند به هجوم قلمت رنجه شده‌ست

شبم از لمعه خورشید مکدر نشوم

من که از مدح تو فربه نشدم روز نخست

سزد امروز گر از هجو تو لاغر نشوم

 
sunny dark_mode