گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

عشقم که بهر رگم غمی پیوندست

دردم که دلم بدرد حاجتمندست

صبرم که بکام پنجهٔ شیرم هست

شکرم که مدام خواهشم خرسندست

سنایی

امروز ببر زانچه ترا پیوندست

کانها همه بر جان تو فردا بندست

سودی طلب از عمر که سرمایهٔ عمر

روزی چندست و کس نداند چندست

خواجوی کرمانی

آنکو بشکر خنده ی شیرین قندست

در زلف مسلسلش دلم پیوندست

خالش که فتاده است بر گوشه ی چشم

آهوش مگر نافه ی مشک افکندست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
قدسی مشهدی

چشمم به سرشک لاله‌گون خرسندست

گویی که به هر قطره دلم پیوندست

اشکم به کنار خفته چون فرزندست

چون بسته شود خون، به جگر مانندست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه