شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی
آمد آن نو بهار توبهشکن
بازگشتی بکرد توبهٔ من
دوش تا یار عرضه کرد همی
بر من آن عارض چو تازه سمن
گفت وقت گل است باده بخواه
زآن سمن عارضین سیمین تن
بشکند توبهٔ مرا ترسم
چه توان کرد گو برو بشکن
توبه را دست و پای سست کند
لالهٔ سرخ و بادهٔ روشن
خاصه اکنون که باز خواهد کرد
سوسن و گل به باغ چشم دهن
باد هر ساعت از شکوفه کند
پر درمهای نیمکاره چمن
باغ بتخانه گشت و گلبن بت
بادهخواران گلپرست شمن
هر درختی چو نوشلب صنمیست
بر زمین اندرون کشان دامن
نبرد دل مرا همی فرمان
دل چو خر، شد ز دست و برد رسن
ای دل سوخته به آتش عشق
مر مرا باز در بلا مفکن
سخنان بهار یاد مگیر
آتش اندر من ضعیف مزن
جهد آن کن که مر مرا نکنی
پیش صاحب به کامهٔ دشمن
صاحب سید آفتاب کفات
خواجه بوالقاسم احمد بن حسن
آنکه تدبیر او سواری کرد
بر جهان تجارهٔ توسن
وهم او بر مثال آهن بود
دشمنش کوه و دولتش کهکن
دشمنان چو کوه را بفکند
بفکند کوه سخت را آهن
دوستان را به تختگاه فکن
دشمنان را به ژرف چاه فکن
چاه کند و گمان ببرد عدو
کاندر آن چاه باشدش مسکن
شب بدخواه را عقوبت زاد
شب شنودم که باشد آبستن
ایزد این شغلها کفایت کرد
خواجه ناگفته آن چگونه سخن
دشمنان این ز خویشتن دیدند
خواجه از صنع ایزد ذوالمن
لاجرم دشمنان به زندانند
خواجه شادان به طارم و گلشن
بودنیها همه ببود و نبود
آنچه بردند بدسکالان ظن
بد به بدخواه بازگشت و نکرد
سود چندان هزار حیلت و فن
همچنین باد کار او و مدام
نرم کرده زمانه را گردن
در سرایش همیشه شادی و سور
در سرای مخالفان شیون
نعمت و دولت وسعادت را
مجلس و خاندان خواجه وطن
دو رده سرو پیش او بر پای
بار آن سروها گل و سوسن
گرهی را نهالها ز چگل
گرهی را نهالها زختن
زین خجسته بهار یافته داد
همچو زر هر کسی به هر معدن
هر کجا او بود سلامت و امن
هر کجا دشمنش بلا و محن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شادی و زیبایی بهار و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر از بازگشت بهار و شگفتیهای آن سخن میگوید و به توبه و مشکلاتی که ناشی از عشق و جذابیتهای بهاری است، اشاره میکند. او از زشتی دشمنان و شادابی خواجهاش یاد میکند که در میانه این تحولات، زندگی خوبی دارد. طبیعت در این بهار توصیف شده به زیبایی و باروری دست یافته و شاعر دعوت به جشن و نوشیدن میکند، در حالی که نسبت به خطرات و وسوسههای عشق هشدار میدهد. در نهایت، این شعر ترکیب زیبایی از عشق، طبیعت و معانی عمیقتر زندگی است.
هوش مصنوعی: بهار تازهای فرا رسیده و من دوباره به اشتباهاتم اعتراف کردهام و از توبهام دست کشیدهام.
هوش مصنوعی: دیروز یار زیباییهای خود را با من در میان گذاشت و آن چهرهاش همچون گلی تازه و خوشبو بود.
هوش مصنوعی: زمان گلچینی است، پس از شراب بخواهید و از آن ساقههای زیبا و تنهای نقرهای لذت ببرید.
هوش مصنوعی: اگر توبهام بشکند، نگرانم که چه عواقبی در انتظارم خواهد بود. شخصی که میگوید برو و توبهام را بشکن، در واقع به راحتی از این موضوع عبور میکند.
هوش مصنوعی: توبه میتواند باعث ناتوانی و ضعف در عشق و لذتهای زندگی شود، مانند گل سرخ و شراب روشن که زیبایی و شادابی را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: بهویژه اکنون که سوسن و گل در باغ چشم دوباره شکوفا خواهند شد.
هوش مصنوعی: باد هر لحظه شکوفهها را از درختان چمن میکَند و در اطراف میپراکند.
هوش مصنوعی: باغی که روزگاری سبز و شاداب بود، اکنون تبدیل به مکان پرستش بتها شده است و درختان گلهای زیبایی دارند که مورد توجه حال و هوای مینوشان قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: هر درختی همچون دلبر زیبایی است که دامن خود را بر زمین میکشاند.
هوش مصنوعی: دل من در جنگ و جدال است و فرمان آن مانند فرماندهی یک خر است؛ به این ترتیب، من از کنترل خارج شده و دستم را از بند رها کردهام.
هوش مصنوعی: ای دل سوزان، به خاطر آتش عشق، مرا دوباره در درد و رنج نیفکن.
هوش مصنوعی: به یادداشتهای بهار توجه نکن و اجازه نده که آتش نهفته در وجودم بیشتر شعلهور شود.
هوش مصنوعی: تمام تلاش خود را بکن که به خواستههای دشمن به پای من ننشینی و مرا در مقابل صاحب خود خوار نکنی.
هوش مصنوعی: این بیت به فردی اشاره دارد که به عنوان یک شخصیت برجسته و صاحبنام شناخته میشود، به ویژه در میان اهل دانش و ادب. او به عنوان یکی از شخصیتهای مهم و تأثیرگذار در عرصه علم و فرهنگ، مورد احترام است.
هوش مصنوعی: کسی که با درایت و صبر خود، بر تمام دنیا تسلط یافته و در آن همچون سوارکاری ماهر عمل کرده است.
هوش مصنوعی: وهم او مانند آهن بود، در حالی که دشمنش مانند کوهی بزرگ و محکم بود و قدرتش احساس میشد.
هوش مصنوعی: دشمنان زمانی که کوه را سرنگون کنند، دیگر چه چیزی میتواند سنگین و سخت را از بین ببرد؟
هوش مصنوعی: دوستان را در بالاترین مقام قرار بده و دشمنان را در سختی و عذاب بینداز.
هوش مصنوعی: دشمن در فکر خود میپندارد که در چاهی که حفر کرده، حتماً جایگاه و مسکنی برای او وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شبهای تاریک و بدخواه، عواقب و مشکلاتی به وجود میآید که در دل خود، زایش و تولدی را انتظار میکشد. به بیان دیگر، هر تاریکی، به نوعی نویددهندهی روشنی و شروعی دوباره است.
هوش مصنوعی: خداوند به این کارها بینیاز است؛ اما آن چه خواجه در دل دارد، خود نمیتواند بیان کند.
هوش مصنوعی: دشمنان با دیدهداستانی، خواجه را در آثار خداوند بزرگ مشاهده کردند.
هوش مصنوعی: بنابراین، دشمنان در زندان به سر میبرند و خواجه در خوشی و لذت در باغ و گلزار است.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که وجود دارند، فانی و زوال پذیر هستند و آنچه که بدسکالان به اشتباه برداشت کردهاند، فقط خیال و گمان است.
هوش مصنوعی: بد خواهی که به دیگران آسیب میرساند، در نهایت به خودش برمیگردد و هیچ فایدهای از هزاران حقه و ترفندش نمیبرد.
هوش مصنوعی: باد به آرامی و به طور مداوم بر رفتار او تأثیر گذاشته و زمانه را به نرمخویی و انفعال واداشته است.
هوش مصنوعی: در شعر، شادی و جشن همواره در دل کسانی است که به خوبیها و خوشیها اهمیت میدهند، در حالی که در خانه مخالفان، تنها صدای ناله و غم به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: خوشی و خوشبختی و ثروت در جمع و خانوادهی افراد بزرگ و محترم به دست میآید.
هوش مصنوعی: دو ردیف درخت سروی در برابر او ایستادهاند و زیر سایه آن درختان، گلها و سوسنها روییدهاند.
هوش مصنوعی: درختان از ریشههای خود، به هم پیوستهاند و به یکدیگر وابستهاند.
هوش مصنوعی: این بهار خوشیمن، همچون طلا، برکت و نعمت را به هر کسی در هر جایی میدهد.
هوش مصنوعی: هر جا که او حضور داشته باشد، آرامش و ایمنی برقرار است و هر جا که دشمن او باشد، مشکلات و سختیها به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هست بر خواجه پیچیده رفتن
راست چون بر درخت پیچد سن
این عجبتر که: می نداند او
شعر از شعر و خنب را از خن
بوستانیست روی کودک من
واندر آن بوستان شکفته سمن
چون سمن سال و مه در آن بستان
لاله یابی و نرگس و سوسن
باغبانی بباید آن بت را
[...]
شب آخر شد از جهان شب من
که نگرددش روز پیرامن
بست صورت مرا چو در پوشید
شب تیره سیاه پیراهن
که بر اطراف چرخ زنگاری
[...]
آمد آن تیر ماه سرد سخن
گرم در گفتگوی شد با من
زیر او در سؤال با من تیز
بم من در جواب او الکن
نه مرا با تکاب او پایاب
[...]
هر که چون کاغذ و قلم باشد
دو زبان و دو روی گاه سخن
همچو کاغذ سیاه کن رویش
چون قلم گردنش به تیغ بزن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.