گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

لعل تو نبات و سخنت آب حیاتست

تب خاله بران گوشه لب حب نباتست

از دیر سوی مسجد ازانم حرکت نیست

کان مغبچه در میکده شیرین حرکاتست

از صومعه خود را به خرابات فکندیم

کانجا ز خودی بیشترم روی نجاتست

آن حور پریزاد که در جمله صفاتش

آمد ملکی شیوه ندانم که چه ذاتست

هندوی دو زلف تو چه هندوست که در فال

صد بار مبارکترم از قدر و براتست

آنکس ببرد گوهر مقصود که چون ماه

از صاعقه حادثه اش رسم ثباتست

شهراه سوی جنت فردوس که جویند

فانی به یقین دان که خیابان هراتست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode