گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

قدم به کلبه‌ام از لطف بیکرانهٔ توست

که بنده بنده تو بود و خانه خانهٔ توست

شب به کوی وی ای دل چه‌ها فتاده که روز

به شهر و کوه و دمن خلق بر فسانهٔ توست

گدایم و تو غنی ای جوان باده‌فروش

زکاتی از همه خم‌ها که در خزانهٔ توست

ز خاک پای تو شد روشنم نظر که مرا

سواد دیده چو گل میخ آستانهٔ توست

درآمدی به دلم مست و تیغ ظلم به دست

کنون بهر سوی دل بنگرم نشانهٔ توست

صدای نغمه‌ات ای مطرب او فتاد به دیر

که پای‌کوبی رندان ازان ترانهٔ توست

ز هر مراد که دورند بیدلان ای چرخ

چون بنگرند به یک حیله یا بهانهٔ توست

به عشق مغبچگان تا فتادی ای فانی

سرود راه فنا نغمه مغانهٔ توست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode