رخ و زلف و لب و چشم و خط و خال تو ای دلبر
ز من بردند لهو و هوش و صبر و عیش و خواب و خور
مرا هست از غم و تیمار و درد و داغ هجرانت
به کف باد و به سر خاک و به چشم آب و به دل آذر
منم روز و شب و سال و مه از سودای عشق تو
به دل گرم و به دم سرد و به لب خشک و به دیده تر
نگارا تا کی و تا کی ز هجرانت به جان و دل
کشم خواری کنم زاری خورم انده برم کیفر
نمانده تا ز تو دورم مرا از غایت محنت
بصر در چشم و جان در تن طرب در طبع و دل در بر
کنون چون عز و ناز و برگ و زیب و ساز و فر بستند
جهان خندان ز باغ و راغ و دشت و کوه و بوم و بر
فکند از گردن و گوش و بر و دوش ایعجب گردون
عروسان چمن را در و یاقوت و زر و زیور
چو چشم و هوش و طبع و رای خصم شاه شروان شد
هوا گریان شمر عریان زمین تیره شجر مضطر
شه شروان منوچهر بن افریدون که هست او را
قدر میدان قضا مرکب فلک جوشن زحل مغفر
شهی کو هست در گیتی به امر و حکم و دست و دل
عدو بند و جهانگیر و عطا بخش و سخا گستر
شده بهرام و مهر و شید و ناهید و سپهر او را
سپهسالار و صاحب سر و مدحت خوان و خنیاگر
بود در موکب و میدان و بزم و بارگه دایم
نجومش چتر و مه رایت سپهرش تحت و مه افسر
رسیده صیت و ذکر و نام و بانگش در جهانداری
به هر مرز و به هر شهر و به هر بوم و به هر کشور
ز فر ایزدی مأمور و مجبورند حکمش را
وحوش و دیو و انس و جان و نجم و چرخ و ماه و خور
خطاب خسروان دایم بنامه نزد او باشد
غلام و بنده و داعی رهی و خادم و چاکر
کند در مدحت و شکر و ثنا و آفرین او را
خرد طومار و جان نامه هنر دیوان و دین دفتر
زمانه حکم و امر و کام و رایش را مسخر شد
بحل عقد و امر و نهی و قبض و بسط و خیر و شر
همایون مرکبش باشد به گاه سیر در میدان
قمر سرعت فلک هیأت صبا قوت پری پیکر
چه اسبست آنکه روز کین بود در زیر ران او
به تن گردون به سیر اختر به سم مرمر به تک صرصر
دو پرگارند دست و پای او کایام قسمت کرد
ازین اقطار شرق و غرب از آن امصار بحر و بر
زهی شاهی که در حکم تو هست اشکال عالم را
محیط و نقطه و پرگار و قطب و مرکز و محور
توئی کز غایت دولت همی گوید تو را گردون
تهمتن دل نریمان تن سکندر عز فریدون فر
تو را هست از جلال و جاه و اقبال و شرف دایم
هنر گنجور و دین خازن خرد دستور و حق رهبر
الا تا در محیط آفرینش خلق را باشد
فلک دریا جهان کشتی هوا ساحل زمین لنگر
تو را باد از جلال و قدر و تأیید و شرف دایم
زمین قصر و هوا ایوان جهان کاخ و فلک منظر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و زیبایی معشوق است که بر دل شاعر تأثیر عمیق میگذارد. شاعر از درد و رنج عشق میگوید و از تأثیرات معشوق بر تمام جنبههای زندگیاش، از خواب و خور تا عواطف و احساسات. همچنین به توصیف صفات و ویژگیهای شاهان و حکومتها و قدرت آنها میپردازد و آنها را با زیباییهای طبیعت مقایسه میکند. این شعر به نوعی از ارتباطات انسانی و آثار آن بر روح و روان افراد پرداخته و عظمت و جلال پادشاهی را نیز به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر از جلال و بزرگی معشوق و تأثیرات آن بر جهان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چهره، مو، لب، چشم، خط و خال تو، ای معشوق، همه چیز مرا از دست داده است و باعث شده است که نتوانم لذت ببرم، فکر کنم، صبر داشته باشم یا حتی بخوابم و غذا بخورم.
هوش مصنوعی: من از غم و ناراحتی و درد فراق تو به قدری رنج میبرم که حتی باد، خاک و اشکهایم را حس میکنند و دل من همچون آتش مشتعل است.
هوش مصنوعی: من همواره در روز و شب و سال و ماه به عشق تو فکر میکنم. دل من گرم است، اما نفسام سرد و لبهایم خشک و چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: ای معشوق، تا چند میخواهم به خاطر دوری تو در رنج و آزار بسر ببرم و زاری کنم؟ کیفر این درد و اندوه کجاست؟
هوش مصنوعی: من از تو دور نمیشوم، زیرا به خاطر سختیهای زندگی، چشمانم در درد و روح و بدنم در شادابی و قلبم در عشق به تو غرق است.
هوش مصنوعی: اکنون که زیبایی و شکوه گیاهان و نواهای دلانگیز طبیعی در کنار هم جمع شدهاند، جهان از خوشحالی و شادابی پر شده است، از باغها و دشتها، کوهها و سرزمینها.
هوش مصنوعی: عروسها در باغ، زینتهایی چون طلا، یاقوت و جواهر بر گردن و گوش و شانههای خود دارند و این زیباییها در عالم، بسیار شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن شاه شروان به هوش و بینش و ذکاوت او پی میبرد، آسمان غمگین و بارانی میشود و زمین که عریان و بینواست، درختانش در مضیقه و ناامیدی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: منوچهر، پادشاه شروان و فرزند افریدون، شخصیتی مهم و با ارزشی است که در دنیای قضا و سرنوشت، همچون سوارکاری زبده به نظر میرسد. او از نعمت و قدرتی برخوردار است که به مانند زرهای از فلک و سیاره زحل، او را محافظت میکند.
هوش مصنوعی: شاهی در این دنیا وجود دارد که با فرمان و ارادهاش بر همه چیز حاکم است. او دشمنان را تحت کنترل دارد و جهان را مدیریت میکند، همچنین بخشنده و سخاوتمند است.
هوش مصنوعی: در این بیت، بهرام و مهر و شید و ناهید و سپهر به عنوان ستارهها و سیارات معرفی شدهاند که به مقام و جایگاه رفیع خود اشاره دارند. آنها به مانند یک سپهسالار و فرمانده بزرگ و شایسته در عالم وجود شناخته میشوند و ویژگیهایشان مانند زیبایی، قدرت و هنر ستودنی است. به عبارتی، این شخصیتها نمادهای برجستهای هستند که در مدح و آوازهشان صحبت میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت به توصیف یک شخصیت برجسته و ممتاز پرداخته شده است که همواره در میادین نیز درخشان و با عزت است. حضور او در مجالس و مجالس جشن و همچنین در میدانهای نبرد و قدرت همواره مورد احترام و توجه قرار دارد. او مانند ستارهای در آسمان است که با چتر و پرچم خود، تحت حمایت و مراقبت قرار دارد. به طور کلی، این شخصیت نمایانگر عظمت و شکوه است.
هوش مصنوعی: نام و یاد او در تمام دنیا به هر نقطه و سرزمینی رسیده و در هر شهری و دیاری شناخته شده است.
هوش مصنوعی: از قدرت و اراده الهی، تمام موجودات عالم، از وحوش و شیاطین گرفته تا انسانها، جانها، ستارگان، زمین و آسمان، همگی موظف و ملزم به پیروی از دستورات و فرمانهای او هستند.
هوش مصنوعی: خسروان همیشه به خدمتکاران، پیروان، و کسانی که به آنها خدمت میکنند توجه دارند و این افراد همیشه در کنار آنها هستند.
هوش مصنوعی: در وصف و ستایش او، خرد و علم مانند طوماری گسترده است و هنر در نوشتههای دیوان و دین مانند دفتری ثبت شده است.
هوش مصنوعی: زمانه تمام امور و خواستههای خود را به تسخیر درآورده و با حل کردن مشکلات و دستورها، توانسته است بر خیر و شر و تغییرات زندگی مسلط شود.
هوش مصنوعی: فرستندهای بزرگوار بر مرکبی سوار است که در هنگام سفر خود در میدان، درخششی مشابه ماه دارد و سرعتش همچون فلک است، در حالی که ظاهری نرم و لطیف دارد.
هوش مصنوعی: چه اسبی است که روز نبرد در زیر پاهایش، زمین تحت آسمان، با حرکت ستارهها و ضربههای باد به نرمی میتازند.
هوش مصنوعی: دست و پای انسان مانند دو پرگار عمل میکنند که هر یک از آنها در نقاط مختلفی از دنیا قرار دارد. این دو، در واقع بر اساس تقسیمبندی زندگی و سرنوشت، برنامهریزی کرده و به راههای مختلفی در شرق و غرب میروند و بر روی سرزمینها و دریاها تأثیر میگذارند.
هوش مصنوعی: شگفتا از پادشاهی که در فرمانروایی خود، تمام پیچیدگیهای جهان را در اطراف خود دارد و میتواند با ابزارهایی همچون نقطه، پرگار، قطب، مرکز و محور، همه امور را تحت کنترل درآورد.
هوش مصنوعی: تو که از عظمت و مقام خود میگویی، همانطور که آسمان به تو میبالد، دل نیروی تو از نیروی دلِ رستمی و تنِ سکندر و عزت فریدون بالاتر است.
هوش مصنوعی: شما از مقام و منزلت و شان و افتخار بهرهمند هستید و دائماً هنر، گنجینهای از دانش و دین، همچنین خرد و حکمت، شما را رهبری میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیای خلقت، آسمان دریا و جهان بهعنوان کشتی و زمین بهعنوان ساحل وجود دارد، خلقت همواره در حال حرکت و تغییر است.
هوش مصنوعی: تو دارای عظمت و ارزش و تأیید و مقام هستی، در حالی که زمین برای تو مانند قصر و آسمان مانند ایوان و جهان چون کاخی زیبا و آسمان چون نمایی شگفتانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.