مرا که تیره شد از کثرت گناه چراغ
چه سود آنکه درآرم بپیشگاه چراغ
خراب کوی مغانم که نیمشب چو روم
مهی ز هر طرف آرد به پیش راه چراغ
درآ بمیکده و اعتقاد روشن کن
که می برند از آنجا بخانقاه چراغ
چرا چو گلخنیان دل بخاک تیره نهی
ترا که خانه سپهرت و مهر و ماه چراغ
شنیده ام که ز همت به آفتاب رسید
بسوز این دل و برکن ز برق آه چراغ
بصدق دل چو درآیی بوادی ایمن
یقین که سرزند از هر بن گیاه چراغ
فروغ کوکب طالع کنون شود پیدا
که برفروخت فغانی ببزم شاه چراغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین که آمده منظور لطف شاه چراغ
به ناز گو بشکن گوشهٔ کلاه چراغ
ز نور معرفت حق، شاه در سخن است
صباح طلعت خورشید و شامگاه چراغ
به روشنی شب و روز زمانه یکسان است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.