ز می برآمده، آن رنگ آل تا چکند
حضور عیش و غرور جمال تا چکند
گره فگنده بر ابرو و کج نهاده کلاه
هزار عربده دارد خیال تا چکند
لبش بخنده ی جان بخش صد قیامت کرد
ملاحت خط و انگیز خال تا چکند
کند نگاه و من از پی روم رمیده ز خود
بدام میکشدم آن غزال تا چکند
خیال میوه ی وصل تو می پزد عاشق
دلی گماشته بر آن نهال تا چکند
ز چشم زخم زمان ایمنست صحبت ما
ولی نتیجه ی روز وصال تا چکند
ملالتیست عجب در دلم ز بیرحمی
بجان بیخبرم این ملال تا چکند
رقم کشد که بدستم هلاک خواهی شد
بروزگار من این نیک فال تا چکند
بهر بهانه بر اشفت مست و بیرون شد
غم فغانی آشفته حال تا چکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.