چه سازم وه که آن بیباک رو از مرد و زن پوشد
ز چشم بد پریشانی زلف پر شکن پوشد
گریبان می گشاید تا کند صد رخنه در جانم
بگلگشت او قبا نازکتر از برگ سمن پوشد
همه یوسف رخان زارند بهر آستین بوسش
کسی زینان قبای دلبری در انجمن پوشد
بصد رنگ دگر می سوزدم آن شکل مستانه
گرفتم کاکل پرتاب و چاک پیرهن پوشد
کسی کز دیده ی روشن جدا ماند تواندهم
که سال و مه بروی خود در بیت الحزن پوشد
دلم صد پاره می سازی و می دوزی گریبانم
چه رحمست این برو ای پند گو عاشق کفن پوشد
بگو حال فغانی ای صبا بگذشت کار از آن
که درد و محنت غربت ز یاران وطن پوشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلباختگی شاعر است که با تصاویری از زیبایی و درد ذهنی و احساسی همراه است. او از تیرگیها و حسرتهای ناشی از دوری از محبوب سخن میگوید و به زیبایی محبوب که میتواند دلها را تحت تأثیر قرار دهد، اشاره میکند. همچنین، شاعر از غم و تنهایی ناشی از غربت و جدایی از یاران و وطن خود میگوید و این احساسات را با استعارهها و تصاویر زیبا بیان میکند. در کل، شعر نمایانگر عمق عواطف انسانی و چالشهای ناشی از عشق و غربت است.
هوش مصنوعی: چه کنم وقتی که آن فرد شجاع، به گونهای رفتار میکند که مرد و زن را از خود مینگراند و به خاطر زیبایی و دلرباییاش، چشمان حسودان را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: او به نحوی دلربا و فریبنده است که با هر نگاهی به من آسیب میزند، در حالی که لباسش به لطافت برگ گل است.
هوش مصنوعی: همهٔ چهرههای زیبا به خاطر آستین یوسف (که نماد زیبایی و محبت است) ناراحت و غمگین هستند، اما تنها کسی که در جمع حاضر است، اوست که لباس عشق و دلبری را بر تن دارد.
هوش مصنوعی: به صد رنگ و به طورهای مختلف، به خاطر آن زیبایی شگفتانگیز، دلم به شدت میسوزد. آن زیبایی مانند مستانی است که موهایش را به زیبایی ریخته و لباسش چاکدار است.
هوش مصنوعی: کسی که از نگاه روشن و امید جدا شود، میتواند سالها و ماهها را به اندوه و غم بگذراند و در غم خود همچنان بماند.
هوش مصنوعی: دل من را به شدت میشکنی و دوباره میسازی، اما چرا بر من رحم نمیکنی؟ ای کسی که نصیحت میکنی، عاشق باید با این حال مرگ خود را بپذیرد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، بگو حال فغان و نالهام چگونه است! دیگر درد و رنج دوری از وطن آن قدر زیاد شده که دیگر نمیتوانم آن را از یارانم پنهان کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد
شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد
که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد
نمی اندیشد از غماز هر کس پاکدامن شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.