سرو من زلف پریشان بر رخ گلگون شکست
بر گل سیراب جعد سنبل مفتون شکست
خنده بر افسانه ی شیرین لبان زد در سخن
لعل میگونت که قدر لؤلوی مکنون شکست
بنده ی آن سرو آزادم که در گشت چمن
حسن شاخ گل بناز و شیوه ی موزون شکست
داشتم آسیب دوران سنگ بیدادش رسید
بیش ازینم گر دلی نشسکته بود اکنون شکست
حاش لله از جفای او شکایت چون کنم
نخل عمر من ز باد محنت گردون شکست
گرنه از مردم بمجنون بود لیلی را نظر
در میان بهر چه آخر کاسه ی مجنون شکست
چشم می دارم که آخر غنچه ی دردی شود
هر سر خاری کزان گل در دل پر خون شکست
ساغر عیشم که محکم بود در چنگ قضا
حیرتی دارم که از سنگ ملامت چون شکست
از دم گرم فغانی دوش در بزم طرب
مست شد مطرب چنان کز بیخودی قانون شکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای طبیعی و احساسات عاشقانه میپردازد. شاعر از زیباییهای یک سرو با زلفهای پریشان و گلهای رنگین صحبت میکند و به تأثیر خنده و لحن شیرین لبان یار اشاره میکند. او همچنین به آزادیاش در عشق و زیباییهای باغ اشاره میکند، در حالی که از سختیها و دردهایی که در طول زندگی متحمل شده یاد میکند. شاعر از ناملایمات زمان و احساس شکست در زندگی خود سخن میگوید و در عین حال هنوز امید به دیدن غنچه ای از عشق و لذت در آینده دارد. در نهایت، او به تأثیر شگرف عشق و شادی در وجودش اشاره میکند و توصیفاتی از بزم و طرب به همراه مستی و سرمستی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سرو من با زلفهای نامنظمش بر چهرهی گلگونش شکسته است و در میان گلهای خیس، جعد سنبل نیز به طرز جذبکنندهای از هم گسسته است.
هوش مصنوعی: خندهای بر داستانهای شیرین لبان تو زد، در حالی که در گفتارت مانند لعل زیباست و نباید قدر لؤلوی نهفته را شکسته ببینی.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر زیبایی و آزادی نوعی دیوانگی هستم که زیبایی گلها را در چمن میستایند و به روش موزونی در نیروی شکنندگی خود نمایان میکنند.
هوش مصنوعی: در اثر سختیها و مشکلات زندگی، آنقدر آسیب دیدم که دیگر توان تحمل ندارم. اگر قلبی هم قبلاً شکسته بود، حالا به طور کامل فروریخته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از بیمحلی او گله کنم در حالی که عمر من مانند درختی است که در طوفان مشکلات دنیا شکسته شده است؟
هوش مصنوعی: اگر نظر لیلی در میان مردم نبود، مجنون چنین دیوانه نمیشد، اما وقتی کاسهی دیوانگیاش شکست، دیگر چه دلیلی باقی ماند؟
هوش مصنوعی: چشم به راه هستم که در نهایت، غنچهای از درد و رنجی که از عشق بر دل دارم، شکل بگیرد. هر گلی که در دل شکسته و خونی داشته باشد، در واقع یک سر خاری است که به آن امید دارم.
هوش مصنوعی: در دنیای شاد و خوشی که به دست سرنوشت در اختیار دارم، دچار شگفتی و ناراحتی هستم چرا که انتقادات و سرزنشها مانند سنگی محکم، ناگهان بر من فرود آمدند و به حالت شکستهای دچارم کردهاند.
هوش مصنوعی: دیروز در جشن شادی، صدای گرم فغان کسی باعث شد که نوازنده چنان غرق در هیجان و شادی شود که حتی نتهای موسیقی را هم نادیده گرفت و به هم ریخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.