گنجور

 
عین‌القضات همدانی

آتش عشق که ثمرهٔ شجرهٔ جان است نه مر جان را بسوزد و نه با جان بسازد؛ چون با جان نمی‌سازد می‌نماید که وصف او نیست و چون وصف او نباشد هر آینه وصف معشوق باشد و آنجا گفته‌اند که «وصف زاید است بر ذات» سرّ این معنی است. اگرچه از شجرهٔ روح عاشق سر برآرد اما چون او را از پای درآورد روی به عالم معشوق نهاد بارگاه خالی دید مسند بنهاد و پادشاه شد و در ملک بنشست: فَصادَفَ قَلْباً فارغاً فَتَمَکَنَّا و چون عاشق را نمی‌سوزد می‌نماید که ناز او را نیاز این درمی‌باید تا کرشمهٔ حسن برو پدید کند چنانکه گفته‌اند:

چندانکه مرا ز حسن دلبر باید

او را ز من شکسته هم درباید

چون ناز ورا نیاز من دربایست

پس مرتبۀ نیاز برتر باید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode