ز آب عارضت گلزارها از آب و رنگ افتد
چو لعل دلفریبت کی دهان غنچه تنگ افتد
فرنگی زاده ای زیبانگاری شعله رخساری
چه آتش پاره ای هستی که آتش در فرنگ افتد
جهانی را کند یغما صف مژگان خون ریزش
چو با عشاق چشم رهزنت را عزم جنگ افتد
رسانم دست بر حور و قصور و روضه رضوان
اگر دامان آن زیبا صنم روزی بجنگ افتد
نمی گنجد سخن در وصف لعل نوشخند آری
دهان گلعذاران جهان از بس که تنگ افتد
به جای باده خون دل خورد آنکس که از عشقش
به سر شوق لقای آن دو لعل نیمرنگ افتد
کند در خون دل اشراق را از ناوک مژگان
به دل دوزی مژگانش کجا تیر خدنگ افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.