آسمانت فتنهبار است و زمینت فتنهزار
دست زرعت تخم غمپاش است و تخم دلفگار
ای عجب! زین تخمکار و وااسف زآن تخمزار
تخم در دل ریخته، از دیده روید زارزار
وه ز تو ای زارع آزرمکار
روزگار، ای روزگار!
دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان
با بدان خوبی و با خوبان بدی ای قلتبان!
چیره سازی بدسگالان را به نیکان هر زمان
تا به کی با من رقیبی، این چنین چون این و آن
با رقیبانم همیشه یار غار
روزگار، ای روزگار!
از عدم آوردهاند و میبرندم در عدم
زندگی راه مزارست، از رحم در هر قدم
اندرین ره فتنه است و شور و شر و هم و غم
کاش میدانستمی این نکته را اندر رحم
تا که میکردم رحم بر خود مزار
روزگار، ای روزگار!
خیره و بیاعتبار و رهگذار و بد رهی
هر قدم در رهگذارت زیر پا بینم چهی
وای که گرداننده گردیدن مهر و مهی!
پردهدار روزگار و خیمهساز شبگهی
چون تو تا دیدم، مداری بیقرار
روزگار، ای روزگار!
خوش بود گر با تو در یک جلسه، بنشینم به داد
تا مدلل سازم از تو، من جنایات زیاد
بر تو بایستی، نه بر ما، محشر یومالمعاد
تا جزایت با سیاست آنچه میبایست داد
ای جنایتکار، چرخ بد مدار
روزگار، ای روزگار!
گر تو عادل بودی، آخر خلقت ظالم چه بود؟
گر تو یکسان خلق کردی، جاهل و عالم چه بود؟
ور تو سالم بودهای، این کار ناسالم چه بود؟
تودهای محکوم امر و آمری حاکم چه بود؟
روزگار، ای بدشعار نابهکار
روزگار، ای روزگار!
باز را چنگال: گنجشکان، بیازردن چراست؟
شیر را برگو که آهوی حزین خوردن چراست؟
زنده گر سازی پس از این زندگی، مردن چراست؟
خلق را در گیتی آوردن، سپس بردن چراست؟
ای سبکبن خانه بیاعتبار
روزگار، ای روزگار!
از چه روی خوبرویان را، چنین افروختی
کز شرارش قلب عشاق جهان را سوختی
از چه (عشقی) را لب آزاد گفتن، دوختی
وین قدر سر مگو: در خاطرش، اندوختی
روزگار ای تلخکام ناگوار
روزگار، ای روزگار!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر گونهای است که به انتقاد از وضعیت جهان و ناپایداریهای زندگی انسانی میپردازد. شاعر به توصیف شرایط ناگوار موجود در زندگی، دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان، و ناعدالتیهای روزگار میپردازد. او از بدعهدی زمانه و رفتارهای ناعادلانهی آن به شدت گلهمند است و احساس بیرحمی و ناامیدی خود را از سرنوشت بشریت ابراز میکند. شاعر میخواهد در مجلسی با روزگار بنشیند و جنایات آن را برملا کند و از آن میخواهد که عدالت را برقرار کند. در نهایت، شاعر از زیباییها و خوشبختیهای از دست رفته انسانها صحبت میکند و به تلخی وضعیت موجود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آسمانت پر از آشوب و ناامنی است و زمینت محل مشکلات و فتنهها. دست تو در کاشتن غم و حزن مشغول است و تو دست به کار کاشتن دلتنگی و ناراحتی هستی.
هوش مصنوعی: عجب است از این کشاورز که تخم در دل زمین کاشته و با این حال، از چشمان او اشکها سرازیر است.
هوش مصنوعی: ای زارع با عفت و خوددار، روزگار! چه زیبا و باوقار هستی!
هوش مصنوعی: در دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان، اگر به بدها خوبی کنی و به خوبان بدی، واقعا تاسفبرانگیز است!
هوش مصنوعی: بدسگالان همیشه بر نیکان چیره میشوند و این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ چرا باید من همیشه رقیب این گونه افراد باشم؟
هوش مصنوعی: با رقبای خود همیشه در کنار هم در سختیها و مشکلات زندگی هستم، ای روزگار!
هوش مصنوعی: از عدم (هیچ) به وجود آمدهام و در نهایت نیز به عدم برمیگردم. زندگی من در مسیر مزار (محل دفن) است و در هر قدم از رحمت و رحمتی که در مسیر زندگیام وجود دارد، بهرهمند میشوم.
هوش مصنوعی: در این مسیر پر از آشفتگی و اضطراب، ای کاش میدانستم که چقدر این موضوع در دل خود درد و رنج به همراه دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که برای خودم بر وضعیت دشوار زندگی رحم میکردم، ای سرنوشت!
هوش مصنوعی: هر قدمی که در مسیر تو میگذارم، رها و بیهدف است و میبینم که چیزهای بیاهمیت و ناخواسته زیر پایم قرار دارند.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم به آن کسی که خورشید و ماه را به چرخش در میآورد، ناله کنم! او کسی است که روزها را میسازد و شبها را به خیمه میکشد.
هوش مصنوعی: با دیدار تو، دلم بیقرار و مضطرب شد، ای روزگار!
هوش مصنوعی: خوشحال میشوم اگر فرصتی پیش بیاید که در یک جا با تو بنشینم و سخن بگویم، تا به تو توضیح دهم که چقدر از تو آسیب دیدهام و مشکلاتی که به خاطر تو برایم پیش آمده است.
هوش مصنوعی: بر توست که در روز قیامت با تدبیر و حساب، جزای اعمالت را دریافت کنی، نه بر ما.
هوش مصنوعی: ای بخت بد، تو که همچون چرخ روزگار به ما سختی میزنی و بر ما ظلم میکنی، وای بر تو!
هوش مصنوعی: اگر تو انصاف را رعایت میکردی، پس چرا در آفرینش برخی افراد به ظلم دچار شدند؟ اگر آفرینش تو بر اساس برابری بوده، پس چرا برخی افراد دانا و برخی نادان هستند؟
هوش مصنوعی: اگر تو در سلامت کامل بودهای، این کار نادرست و ناسالم چه معنایی دارد؟ چرا گروهی محکوم و تحت امر و عدهای دیگر فرمانده و حاکم هستند؟
هوش مصنوعی: ای روزگار! تو که بدنام و بیفایدهای، چه بر تو بگذرد!
هوش مصنوعی: چرا گنجشکان باز را میآزارند؟ و به شیر بگو که چرا باید آهو را شکار کند؟
هوش مصنوعی: اگر بعد از این که زندگی را به کسی بخشیدی، مرگ چه معنی دارد؟ چرا انسانها را به این دنیا میآوری و سپس آنها را میبری؟
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو که ارزش و اعتبار خانهای را با سبکی و بیپناهیات از بین بردهای!
هوش مصنوعی: چرا زیبایانی را اینگونه شعلور و پرحرارت کردی که با جذبهی خود دل عاشقان جهان را سوزاندی؟
هوش مصنوعی: چرا از عشق به راحتی زبان به گویش باز کردی؟ این قدر راز را نگو، که در دل او خاطرات را جمع کردهای.
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو که پُر از تلخی و ناکامی هستی، چقدر ناملایمی!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.