مطلب دوم - در اسامئی که میان عاشق و معشوق مشترک و دایر است و در اسمی اطلاق خصوصیت ندارد ولیکن از روی معانی گاهی خصوصیت گیرند و گاه نگیرند
مجلس: آیات و اوقات حضور را گویند، با حقتعالی.
عشرت: لذت انس است، با حقتعالی و شعور و آگاهی از لذت.
طرب: انس است با حقتعالی و سرور دل در آن.
عیش: دوام حضور است و فراغت آن به تمامی.
شراب: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مستوجب ملامت باشد و آن اهل کمال را باشد، که اخصاند، در نهایات سلوک.
شراب خام: عیش تام ممزوج را گویند، یعنی مقارن عبودیت.
شراب پخته: عیش صرف را گویند، مجرد از ماده.
شرابخانه: عالم ملکوت را گویند.
می: غلبات عشق را گویند، با وجود اعمال، که مقارن سلامت باشد و این خواص را باشد که در سلوک متوسطاند.
میخانه: عالم لاهوت را گویند.
میکده: قدم مناجات را گویند.
خمخانه: مهبط غلبات عشق را گویند، که عالم قلب است.
باده: عشق را گویند، وقتی که ضعیف باشد و این عوام را نیز باشد، و در بدایت سلوک بود.
ساقی: شرابدار را گویند.
قدح: وقت را گویند.
جام: احوال را گویند.
صراحی: مقام را گویند.
خم: موقف را گویند.
جرعه: اسرار و مقامات و جمیع احوال را گویند، که در سلوک از سالک پوشیده باشد.
مستی: فرو گرفتن عشق است، جمیع صفات درونی و برونی را و عبارت از او سکر اول است.
مست خراب: استغراق را گویند، بیهیچ آگاهی از هیچ وجه.
نیم مستی: آگاهی از استغراق را گویند و نظرداشتن بر استغراق خود.
خرابات: خرابی را گویند.
هشیاری: آفات است از غلبۀ عشق صفات درونی و بیرونی را و عبارت از او صحو اول است.
خمار: رجعت را گویند، از مقام وصول به قهر، نه بطریق انقطاع.
رندی: قطع نظر است، از انواع اعمال در طاعت.
قلاشی: معاشرت و مباشرات اعمال است، چنانکه اقتضای احوال است.
اوباشی: ترک ثواب است، هم از کردن طاعت و هم از اجتناب معصیت، در غلبه محبت.
لاابالی: باک نداشتن است، از هر نوع که پیش آید و گوید و کند.
شمع: نور اللّٰه را گویند.
کباب: پرورش دل است، در تجلیات.
صبوحی: محادثه را گویند.
غیوقی: مسامره را گویند.
شاهد: تجلی را گویند.
نقل: کشف معانی و اسرار را گویند.
صبح: طلوع احوال و اوقات را گویند.
بامداد: مقام گشتن احوال و اوقات را گویند.
شبانگاه: ملک شدن احوال را گویند.
روز: تتابع انوار را گویند.
شب: عالم غیبی را گویند و جبروت را نیز گویند و این عالم خطی است ممتد میان وجود و عدم، و بعضی گویند: که میان عالم خلق و امر، و بعضی گویند: میان عالم عبودیت و ربوبیت.
شب قدر: بقای سالک را گویند، در عین استهلاک به وجود حقتعالی.
شب یلدا: نهایت الوان انوار را گویند، که سواد اعظم بود.
عید: مقام جمع را گویند.
نوروز: مقام تفرقه را گویند.
کافر: صاحب مقام اعمال تفرقه را گویند.
کفر: تاریکی عالم تفرقه را گویند.
ترسا: معانی و حقایق را گویند، وقتی که دقیق و رقیق باشد.
دیر: عالم انسانی را گویند.
کلیسیا: عالم حیوانی را گویند.
بت: مقصود و مطلوب را گویند.
ناقوس: یاد کردن و ذکر مقام تفرقه را گویند.
چلیپا: عالم طبایع را گویند.
توبه: بازگشتن از چیزی ناقص نازل را گویند، و روی آوردن به چیزی کامل عالی.
ایمان: مقدار دانش را گویند به حضرت حقتعالی.
اسلام: اعمال و متابعت را گویند.
دین: اعتقادی را گویند، که از مقام تفرقه سر بر کرده باشد.
زهد: اعراض را گویند، از زیادتی و فضول دنیاوی، لیکن وقتی که نفس را در آن شوقی باشد.
عبادت: اجتهاد سالک را گویند.
نماز: مطاوعت را گویند.
روزه و امساک: قطع التفات را گویند.
زکوة: ترک و ایثار را گویند و تصفیه را نیز گویند.
کعبه: مقام وصلت را گویند.
حج: سلوک الیاللّٰه را گویند.
بیابان: وقایع طریق را گویند.
طامات: معارف را گویند.
خرقه: صلاحیت را گویند و سلامت صورت را نیز گویند.
سجاده: سد باطن را گویند، یعنی هرچه روی نفس در آن باشد.
فروختن: ترک تدبیر و اجتهاد را گویند، با خدای عزوجل.
وام: مقادیر بیاختیاری را گویند.
گرو کردن: تسلیم وجود است، به حکم مقادیر و ترک تدبیر و اجتهاد به اختیار خود.
بدل کردن: عدول را گویند، از چیزی به چیزی به جهتی و غرضی از اغراض.
درباختن: محو کردن اعمال ماضیه را گویند از نظر باطن.
ترک کردن: قطع امل را گویند از چیزی.
رفتن: عروج را گویند، از عالم بشریت، به عالم ارواح.
برخاستن: قصد و عزیمت را گویند.
نشستن: سکینه را گویند.
آمدن: رجعت را گویند، به عالم بشریت، از عالم ارواح یا عالم استغراق و سکر.
درون: عالم ملکوت را گویند.
عقل: آلت تمییز را گویند، میان خیر و شر و نیک و بد.
فهم: آلت دریافتن را گویند.
بیرون: عالم ملک را گویند.
پائیز: مقام خمود را گویند.
بهار: مقام علم را گویند.
تابستان: مقام معرفت را گویند.
زمستان: مقام کشف را گویند.
گلزار: گشادگی را گویند مطلقاً، پس به هرچه اضافت کنند به آن اضافت کرده باشند و به آن بازخوانند.
بستان: محل گشادگی را گویند، عامتر از آنکه به چیزی مخصوص باشد، یا نه.
نرگس: نتیجه علم را گویند، که در دل پیدا شود، از طرب و فرح و مزید عمل.
گل: نتیجه عمل را گویند، که در دل پیدا شود.
لاله: نتیجه معارف را گویند، که مشاهده کنند.
شکوفه: علو مرتبه را گویند.
بنفشه: نکتهای را گویند، که قوت ادراک در آن کار نکند.
ریحان:نوری را گویند، که از غایت تصفیه و ریاضت حاصل شده باشد.
نشو: ترقی را گویند.
نما: عزت یافتن را گویند، از پرورش ربوبیت.
زردی: ضعف سلوک را گویند.
سرخی: قوت سلوک را گویند.
سبزی: کمال مطلق را گویند، باقی کلها بر این قیاس کنند، از این رنگها که گفته شد از هر قبیل که باشد، و تأویل از آن گیرند.
ابر: حجابی را گویند، که سبب وصول شهود باشد، بواسطه اجتهاد که بنمایند.
باران: نزول رحمت را گویند.
جویبار: مجاری عبودیت را گویند.
سپیدی: یکرنگی را گویند، که به توجه تام یابند و قطع ماسوی.
کبودی: تخلیط محبت را گویند، به هرچه غیر محبت باشد.
آبروان: فرح دل را گویند.
سیل: غلبۀ احوال دل را گویند که فرح و ترح باشد.
بوی: آگاهی از علاقه و پیوستگی دل را گویند، که در اصل بوده است، در مقام جمع اول، اکنون در حالت تفرقه افتاده است.
نسیم: باد آورد عنایت را گویند.
مطرب: آگاه کننده را گویند.
نای: پیغام محبوب را گویند.
دف: طلب معشوق را مر عاشق را گویند.
ترانه: آئین محبت را گویند.
نالۀزار: حنین محت را گویند.
نالۀزیر: آئین محب را گویند.
سماع: مجلس را گویند.
پای کوفتن: تواجد را گویند.
دست زدن: محافظت و مراقبت وقت را گویند، باقی سازها را از چنگ و رباب و غیر آن از روی کل بر این قیاس کنند و دقیق نظر را رسد که هریکی را علیالانفراد به معنی کشد. این مقدار بر سبیل اختصار گفته شد. بعضی از این اسامی به تأویل حاجت دارد و غیر بر ظاهر رانند، که معنی صحیح بیشتر به خواص تعلق دارد، تا از دهان چه بیرون آید و اذهان چه حکم کند.
چشم شهلا: ظاهر کردن احوال و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند و غیر او و منبع شهرت از این مقام خیزد و این از مکر و استدراج کمتر خالی شود.
چشم ترک: ستر کردن احوال و مقامات و کمالات و علو مرتبۀ سالک را گویند از خودی سالک و غیر او و او را جز خدای تعالی نداند و این کمال مستوری است.
چشم نرگس: سر احوال و کمالات را گویند و علو مرتبۀ سالک، چه از خود که مردم او را دانند که ولی است ولیکن خود نداند، و چه خود ولایت خود را داند ولیکن او را ندانند و این دو قدم از یک جنس است.
روی: مرآت تجلیات را گویند.
ماهروی: تجلیات را گویند، در ماده، وقتی که در خواب باشد، یا در حال باخودی و عقل.
چهره: تجلیات را گویند، که سالک بر کیفیت آن مطلع شود و علم او در او باقی باشد.
رخ: تجلیات محض را گویند.
چهره گلگون: تجلیات را گویند، وقتی که در غیر ماده باشد، در خواب یا در حالت بیخودی.
خال سیاه: عالم غیب را گویند.
خط سیاه: عالم غیبالغیب را گویند.
خط سبز: عالم برزخ را گویند.
لب: کلام را گویند.
لبلعل: بطون کلام را گویند.
لب شکرین: کلام منزل را گویند، که انبیا را علیهمالسلام بواسطۀ ملک باشد و اولیا را بواسطه تصفیه.
دهان: صفت متکلمی را گویند، ظاهراً.
دهان شیرین: صفت متکلمی را گویند، بطریق تقدیس از فهم وهم انسانی.
سخن: اشارت و انتباه الهی را گویند مطلقاً.
سخن شیرین: اشارت الهی را گویند، انبیا را بواسطه وحی و اولیا را بواسطه الهام.
دُرّ سخن: مکاشفات و اسرار و اشارات الهی را گویند، در ماده و غیر ماده، در محسوس و معقول.
گوهر سخن: اشارات واضح را گویند، در ماده و غیرماده، محسوس و معقول.
سخن چون گوهر: اشارات مدرکه را گویند در محسوس و ماده.
زبان: اسرار را گویند.
زبان تلخ: امری را گویند، که موافق طبع سالک نباشد.
زبان شیرین: امری را گویند، که موافق تقدیر باشد.
ذقن: محل ملاحظه را گویند.
زنخ: محل لذات را گویند از مشاهده.
چاهزنخ: مشکلات اسرار مشاهده را گویند.
غبغب: اقتران ملاحظه و لذت علم را گویند.
سیبزنخ: علم لذت را گویند از مشاهده.
بناگوش: دقیقه را گویند.
سلسله: اعتصام خلایق را گویند، به حضرت الهی، بطریق عموم.
دوش: صفت کبریای حقتعالی را گویند.
سینه: صفت علم الهیت را گویند.
برچون سیم: پروردن سالک را گویند، وقتی که پرورش موافق طبع او باشد و قطعاً مخالفت ظاهر نشود که تکلیف و کلفت در آن از مخالفت پرورش باشد با طبع سالک.
میان: سابقهای را گویند، که در میان طلب و مطلوب مانده باشد، از سیر و مقام و حجاب و غیره.
میان باریک: حجاب وجود سالک را گویند، وقتی که حجابی دیگر نمانده باشد.
موی میان: نظر سالک را گویند بر قطع حجب از خود و غیره.
دست: صفت قدرت را گویند.
انگشت: صفت احاطت را گویند.
ساعد: صفت قوت را گویند.
بازو: مشیت را گویند.
هدیه: نبوت و ولایت را گویند و هر نوع که باشد از اصطفا و اجتبا.
بعثت: وحی را گویند، به الهام صریح.
سلام: درود و محمدت را گویند.
پیام: اوامر و نواحی را گویند، که خلایق بدان عمل کنند و آن بطریق وجوب بود، انشاءاللّٰه توفیق رفیق گردد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف و تحلیل اصطلاحات و مفاهیم عرفانی و حالتهای روحانی مربوط به رابطه انسان با خداوند پرداخته است. به تفکیک، اصطلاحات مختلفی همانند "شراب عشق"، "خمخانه مهبط غلبات عشق"، "هشیاری"، "مستی"، "ترک اعمال"، و دیگر واژهها، با تصاویر و استعارههای مختلف توصیف شدهاند.
مفاهیم بیان شده نشاندهنده مراحل سیر و سلوک سالک به سوی خداوند و انواع حالات روانی، معرفتی و روحانی او هستند. عبارات مختلف همچون "شب قدر"، "بهار مقام علم"، و "خمار رجعت" همچنین فرصتها و موانع در راه رسیدن به کمال و معرفت را به تصویر میکشند.
در نهایت، متن به شناخت عمیقتر و تجربهگرایانه از سیر و سلوک و نیاز به کوشش برای نزدیک شدن به حقیقت و خداوند اشاره دارد.
هوش مصنوعی: مجلس به معنای آیات و زمانهای حضور در حضور خداوند است.
هوش مصنوعی: عشرت به معنای لذت از معاشرت و نزدیکی با خداوند است، همچنین شامل شعور و آگاهی از این لذت نیز میباشد.
هوش مصنوعی: طرب به معنای ارتباط و انس با خداوند است و احساس شادی و خوشحالی در این ارتباط.
هوش مصنوعی: عیش به معنای لذت و خوشی است که به معنای ادامهی حضور در لحظههای لذتبخش و رهایی کامل از مسائل و مشکلات میباشد.
هوش مصنوعی: شراب به معنای تأثیرات و حالات عشق است که ناشی از رفتارهایی است که ممکن است باعث سرزنش شوند. این حالات خاص برای افرادی است که به کمال رسیدهاند و در مراحل نهایی سیر و سلوک قرار دارند.
هوش مصنوعی: شراب خام به معنای لذتی کامل و ترکیب شده است که در کنار عبادت و بندگی به دست میآید.
هوش مصنوعی: شراب پخته به معنای لذت و خوشگذرانی است که به دور از هرگونه ماده و مادهای قرار دارد.
هوش مصنوعی: شرابخانه به معنای دنیای ملکوتی و روحانی است.
هوش مصنوعی: می: به حالتهای ناشی از عشق اشاره دارد که با وجود اعمال و رفتارها به ویژه در زمانهای خوب و سالم بروز میکند و این ویژگیها مختص افرادی است که در مسیر اعتدال و میانهروی قرار دارند.
هوش مصنوعی: میخانه به معنای دنیای الهی یا امر قدسی است.
هوش مصنوعی: میکده به معنای جایی است که در آن به دعا و نیایش پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: خمخانه به محلی اشاره دارد که عشق در آن سرازیر میشود و به نوعی نمادی از دنیای احساسی و قلبی است.
هوش مصنوعی: باده به معنای عشق است، به ویژه زمانی که این عشق ضعیف باشد و به افراد عادی تعلق داشته باشد، و در مراحل ابتدایی سیر و سلوک روحانی قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: ساقی به شخصی گفته میشود که شراب سرو میکند.
هوش مصنوعی: قدح به معنای زمان یا موعد است.
هوش مصنوعی: جام به معنی وضعیت و احوال یا حالتهای مختلف است.
هوش مصنوعی: صراحی به معنای مقامی است که از آن صحبت میشود.
هوش مصنوعی: خم به معنای جایگاه یا موقعیتی است که شخصی در آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: جرعه به معنی دانستنیها، مقامها و تمام حالتهایی است که برای یک سالک در مسیر سلوک نامشخص و پنهان باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: مستی یعنی غرق شدن در عشق، به طوری که تمام ویژگیهای درونی و بیرونی فرد تحت تأثیر قرار میگیرد. به عبارت دیگر، این حالت نشاندهنده آغاز حالتی سرمستکننده است.
هوش مصنوعی: مست خراب به حالتی گفته میشود که فرد به شدت در حالت نشئه و فراموشی قرار دارد و هیچ آگاهی یا درکی از اطراف و وضعیت خود ندارد.
هوش مصنوعی: نیم مستی به حالتی گفته میشود که فرد آگاهی مشخصی از غرق شدن در حالت خاصی دارد و میتواند بر حالات خود نظارت کند.
هوش مصنوعی: خرابات به معنی خرابی و ویرانی است.
هوش مصنوعی: هشیاری به معنای آگاهی است و به نوعی اشاره به این دارد که عشق میتواند بر ویژگیهای درونی و بیرونی فرد تأثیر بگذارد. در واقع، هشیاری اولین مرحلهای است که میتوان در آن به حالت هوشیاری و آگاهی از خود و محیط پیرامون دست یافت.
هوش مصنوعی: خمار به معنای بازگشت و رجعت است، که به حالتی اشاره دارد که فرد دوباره به وضعیت قبلی خود برمیگردد، نه به صورت ناگهانی و قطع.
هوش مصنوعی: رندی: این موضوع به هیچ یک از انواع اعمال در اطاعت مربوط نمیشود.
هوش مصنوعی: قلاشی به معنای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران است، به طوری که با وضعیت و شرایط موجود هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: اوباشی به معنای ترک کارهای نیک است، که این ترک هم شامل نافرمانی از خدا و هم شامل دوری از گناه میشود، و این وضعیت به خاطر غلبه عشق و محبت اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: لاابالی به معنای بیتوجهی و بیاعتنایی است، به طوری که شخص نسبت به هر چیزی که پیش میآید، کاری ندارد و به راحتی رفتار میکند.
هوش مصنوعی: شمع به معنای نور خداوند است.
هوش مصنوعی: کباب، نشانهای از شکوه و زیبایی در ابراز احساسات و جلوههای روحی است.
هوش مصنوعی: صبوحی به معنای گفتگو یا مکالمه است.
هوش مصنوعی: غیوقی به معنای مسامره است.
هوش مصنوعی: شاهد به معنای تجلی یا ظهور است.
هوش مصنوعی: کشف معانی و اسرار به معنای پیدا کردن و درک مفاهیم و رمز و رازها است.
هوش مصنوعی: صبح به معنای آغاز روز و شروع زمانهای مختلف است.
هوش مصنوعی: بامداد به معنای بررسی و ارزیابی شرایط و زمانها است.
هوش مصنوعی: شبانگاه به حالتی اطلاق میشود که انسان در آن به نوعی تغییر در حالات روحی و روانی خود میپردازد.
هوش مصنوعی: روز به معنای تداوم تابش نور است.
هوش مصنوعی: شب به معنای دنیای غیبی و قدرتهای بالاست و به عنوان پلی بین وجود و عدم شناخته میشود. برخی معتقدند که این میان خلق و امر و برخی دیگر بر این باورند که این فاصله بین عبودیت و ربوبیت است.
هوش مصنوعی: شب قدر به معنای ادامه حیات یک سالک است که در عین فنا و از بین رفتن در مسیر الهی، به وجود حق تعالی توجه دارد.
هوش مصنوعی: شب یلدا به معنای نهایت رنگها و نورها است و به عنوان مهمترین شب در طول سال مطرح میشود.
هوش مصنوعی: عید به معنای جمع شدن و گردهمایی است.
هوش مصنوعی: نوروز به معنای جایگاه جدایی یا فاصله است.
هوش مصنوعی: کافر به کسی گفته میشود که در زمینهی اعمالی که موجب تفرقه و جدایی بین افراد میشود، صاحب مقام و نفوذ است.
هوش مصنوعی: کفر به معنای تاریکی ناشی از تفرقه و جدایی در جهان است.
هوش مصنوعی: ترسا به معنای ارائه معانی و حقایق است، به شرطی که این اطلاعات به دقت و جزئیات ارائه شوند.
هوش مصنوعی: دیر به معنای مکان یا محلی است که به علم و دانش انسانی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: کلیسیا به معنای دنیای حیوانات است.
هوش مصنوعی: بت به معنای چیزی است که هدف یا خواسته را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ناقوس به معنای یادآوری و ذکر مقام تفرقه است.
هوش مصنوعی: چلیپا به معنای دنیای طبیعت یا جهان طبیعت است.
هوش مصنوعی: توبه به معنای بازگشت از اموری است که ناقص و نازل هستند و گرایش به چیزهایی است که کامل و عالی میباشند.
هوش مصنوعی: ایمان به میزان دانشی گفته میشود که درباره خداوند متعال داشته باشیم.
هوش مصنوعی: اسلام به معنای انجام اعمال و پیروی از دستوراتی است که در این دین مشخص شده است.
هوش مصنوعی: دین به باورهایی گفته میشود که از حالت جدایی و تفرقه نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: زهد به معنای ترک و فاصله گرفتن از امور دنیاوی و اضافات آن است، اما زمانی که نفس انسان تمایل و علاقهای به این امور دارد.
هوش مصنوعی: عبادت به معنای تلاش و کوشش شخص در مسیر رشد و تکامل روحی و معنوی است.
هوش مصنوعی: نماز به معنای اطاعت و پیروی است.
هوش مصنوعی: روزه و امساک به معنای فقدان توجه و تمرکز است.
هوش مصنوعی: زکوة به معنای از خودگذشتگی و بخشش است و همچنین به معنای پاکسازی نیز استفاده میشود.
هوش مصنوعی: کعبه به معنای جایگاه پیوستن و ارتباط نزدیک است.
هوش مصنوعی: حج به معنای سفر و سلوک به سوی خداوند است.
هوش مصنوعی: بیابان به مجموعهای از اتفاقات و رویدادها در مسیر یا راه اشاره دارد.
هوش مصنوعی: طامات به معنای معارف و دانشها است.
هوش مصنوعی: خرقه به معنای صلاحیت و نیز به معنای سلامت و زیبایی ظاهری است.
هوش مصنوعی: سجاده به معنای مانع درونی است، یعنی هر چیزی که در دل و نفس انسان وجود دارد.
هوش مصنوعی: فروختن به معنای کنار گذاشتن تدبیر و تلاش شخصی است و این مفهوم به خداوند عزوجل مرتبط میشود.
هوش مصنوعی: وام به مقادیری اطلاق میشود که بدون کنترل یا اختیار فرد به او داده میشود.
هوش مصنوعی: گرو کردن یعنی تسلیم شدن به شرایط و اوضاع، به شرطی که تحت تأثیر مقدارهای مشخص قرار بگیریم و از تصمیمگیری و تلاش شخصی خود دست بکشیم.
هوش مصنوعی: بدل کردن به معنای تغییر دادن یا تغییر مسیر دادن از یک چیز به چیز دیگر است، با هدف یا دلیلی خاص.
هوش مصنوعی: درباختن به معنای از بین بردن یا محو کردن اعمال گذشته از نظر درونی و باطنی است.
هوش مصنوعی: ترک کردن به معنای قطع ارتباط یا جدا شدن از چیزی است.
هوش مصنوعی: رفتن به معنای بالا رفتن یا صعود از دنیای انسانها به دنیای ارواح است.
هوش مصنوعی: برخاستن به معنای تصمیم گرفتن و شروع به رفتن است.
هوش مصنوعی: نشستن به معنای آرامش و سکون است.
هوش مصنوعی: آمدن به معنای بازگشت است، به جهان انسانها از دنیای ارواح یا از حالت عمیق و مستی.
هوش مصنوعی: عالم ملکوت به فضایی اشاره دارد که از نظر معنوی و روحانی بالاتر از دنیای مادی است.
هوش مصنوعی: عقل به عنوان ابزاری برای تشخیص و تمییز دادن میان خوبی و بدی، و همچنین خیر و شر شناخته میشود.
هوش مصنوعی: فهم به معنای توانایی درک و دریافت اطلاعات است.
هوش مصنوعی: خارج از این دنیا، بهطور کلی به دنیای مادی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: پائیز به معنای فصل سکون و خاموشی است.
هوش مصنوعی: بهار به معنای جایگاه یا مقام علم است.
هوش مصنوعی: تابستان به معنای جایگاه دانش و شناخت است.
هوش مصنوعی: زمستان به معنای جایگاه یا موقعیتی است که در آن کشفی صورت گرفته است.
هوش مصنوعی: گلزار به معنای گشادگی و وسعت است. این واژه به هر چیزی که به آن اضافه شود، اطلاق میشود و آن را با همان افزودگی باز میخوانند.
هوش مصنوعی: بستان به محلی اطلاق میشود که دارای فضایی گسترده است و این واژه به طور کلی به هر مکانی که چنین ویژگی داشته باشد، اشاره دارد و محدود به چیزی خاص نمیشود.
هوش مصنوعی: نرگس به حالتی اشاره دارد که در دل انسان به وجود میآید و ناشی از علم و دانشی است که باعث شادی و لذت میشود و به انجام اعمال خوب و مثبت منجر میگردد.
هوش مصنوعی: گل به معنای نتیجه یا محصولی است که در دل یا باطن یک عمل به وجود میآید.
هوش مصنوعی: لاله به معنای نتیجهای است که از آموزهها و دانشها به دست میآید و به آن چیزی اطلاق میشود که از طریق مشاهده به دست میآید.
هوش مصنوعی: شکوفه به معنای بالا رفتن مقام یا مرتبه است.
هوش مصنوعی: بنفشه: به موضوعی اشاره میشود که درک و فهم آن تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: ریحان به نوری اشاره دارد که از طریق بسیار خالص و منظم شدن یا تمرینات سخت به دست آمده است.
هوش مصنوعی: نشو به معنای پیشرفت و ترقی است.
هوش مصنوعی: نما به معنای کسب عزت و احترام از طریق تربیت و پرورش الهی است.
هوش مصنوعی: زردی به معنای کمبود و ضعف در رفتاری است که فرد باید داشته باشد.
هوش مصنوعی: سرخی به معنای نیرویی است که در مسیر سلوک و معنویات به کار میرود.
هوش مصنوعی: سبزی به معنای کمال مطلق است و میتوان آن را معیاری برای ارزیابی سایر موجودات قرار داد. همچنین، این رنگها که اشاره شدهاند، هر یک به نوعی دارای کاربرد و تفسیری خاص هستند.
هوش مصنوعی: ابر به معنای حجاب یا مانعی است که باعث میشود فرد به بصیرت و درک عمیق برسد، و این از طریق تلاش و کوشش در اجتهاد به دست میآید.
هوش مصنوعی: باران به معنای نزول رحمت و نعمت از آسمان است.
هوش مصنوعی: جویبار به معنی مسیرهای عبودیت و بندگی است.
هوش مصنوعی: سپیدی به رنگی اطلاق میشود که به طور کامل و بدون هیچ تماسی با رنگهای دیگر دیده میشود و هیچ چیز دیگری را در خود نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: کبودی به معنای کمبود محبت است و به هر چیزی که غیر از محبت باشد، اطلاق میشود.
هوش مصنوعی: آبروان به معنای چیزی است که موجب شادی و خوشحالی در دل میشود.
هوش مصنوعی: سیل به حالاتی از دل اشاره دارد که هم شادی و هم غم را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: بوی به معنای آگاهی از احساسات و ارتباطات قلبی است که در اصل وجود داشته، اما در حال حاضر در حالت تفرقه و جدا افتاده قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: نسیم به معنای بادی است که با خود نعمت و رحمت به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: مطرب به معنای فردی است که اطلاعات و آگاهیهایی را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: نای به معنای پیامی است که از طرف محبوب ارسال میشود.
هوش مصنوعی: دف به معنای جستجوی محبوب توسط عاشق است.
هوش مصنوعی: ترانه به معنای بیان احساسات و ارزشهای عشق و محبت است. این نوع بیان در قالب شعر یا موسیقی به صورت آئینی از ارتباطات انسانی و اهمیت عشق در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نالۀزار به معنای حنین محت است.
هوش مصنوعی: نالۀزیر به معنای آئین یا مراسمی است که به محبت و عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سماع به معنای جلسه یا محفل است.
هوش مصنوعی: پای کوفتن به معنای حضور یافتن است.
هوش مصنوعی: دست زدن به معنای حفاظت و مراقبت از وقت است. این مفهوم را میتوان به تشابه سازها مانند چنگ و رباب نسبت داد و با دقت نگاه کنیم که هرکدام به تنهایی معنا خاصی دارند. این توضیحات به صورت مختصر ارائه شدهاند. برخی از این نامها نیاز به تفسیر دارند و ظاهرشان ممکن است گمراهکننده باشد، زیرا معنی واقعی بیشتر به خواص آنها مربوط میشود تا آنچه که به زبان میآید و ذهنها چه نتیجهگیری کنند.
هوش مصنوعی: چشم شهلا به معنای نمایان کردن وضعیت و ویژگیها و مقام بالای سالک است. این حالت از شهرت به وجود میآید و معمولاً از فریب و تزویر خالی نیست.
هوش مصنوعی: چشم ترک به معنای پنهان کردن حالات، مقامها، کمالات و جایگاه بالای یک سالک است، به گونهای که او خود و دیگران را جز خداوند نمیبیند و این کمال در پردهای از ستر قرار دارد.
هوش مصنوعی: چشم نرگس به معنای شناخت حال و ویژگیهای شخصیتی است. این عبارت به دو حالت مختلف اشاره دارد: یکی زمانی که فردی دارای مقام و فضائل بالایی است، اما خود از آن آگاه نیست، و دیگری زمانی که او این مقام را میداند، اما دیگران از آن آگاهی ندارند. این دو حالت از یک نوع هستند و به نوعی به یکدیگر وابستهاند.
هوش مصنوعی: روی، به معنای آینهای است که تجلیات یا نمایان شدن ویژگیها و خصوصیات را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ماهروی به معنای تجلیات یا ظهورات است که در ماده وجود دارد، چه در زمان خواب باشد و چه در حالت خودآگاهی و عقل.
هوش مصنوعی: چهره به معنی تجلیاتی است که فرد در حال سیر و سلوک به آنها آگاه میشود و این آگاهی در او باقی میماند.
هوش مصنوعی: رخ به معنای تجلیات خالص و بدون واسطه است.
هوش مصنوعی: چهره گلگون به ظهوراتی اشاره دارد که زمانی رخ میدهد که در غیر از حالت مادی قرار داریم، مانند در خواب یا در حالات بیخودی.
هوش مصنوعی: خال سیاه به معنای دنیای ناشناخته و غیرقابل درک است.
هوش مصنوعی: خط سیاه به مفهومی اشاره دارد که به علم و دانشی مربوط میشود که فراتر از آنچه در عالم شواهد و محسوسات قابل درک است، قرار دارد. این دانشی است که از دیدگاه انسانی قابل دسترسی نیست و به نوعی به رازها و امور پنهان تعلق دارد.
هوش مصنوعی: خط سبز به دنیای برزخ اشاره دارد.
هوش مصنوعی: لب به معنای کلام یا سخن است.
هوش مصنوعی: لبلعل به معنای آنچه در لابهلای کلمات وجود دارد و نهان و پنهان است، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: لب شکرین به معنای سخنانی است که از منزلت خاصی برخوردارند. این سخنان از جانب پیامبران به واسطۀ ملائکه نازل میشود و برای اولیا از طریق پاکسازی و تصفیه روحانی منتقل میگردد.
هوش مصنوعی: دهان به ویژگیای از متکلم اشاره دارد که به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دهان شیرین به ویژگیای اشاره دارد که به شخص متکلم نسبت داده میشود و به نوعی به تحسین و تقدیس از درک و فهم انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سخن به معنای نشانه و توجه الهی است که به طور کلی بیان میشود.
هوش مصنوعی: سخن شیرین به معنای پیامی است که از طرف خداوند به افراد خاصی منتقل میشود. این پیامها به انبیا از طریق وحی و به اولیا از طریق الهام داده میشود.
هوش مصنوعی: دُرّ سخن به معنای revelations و اسرار و نشانههای الهی است که هم در عالم مادی و هم غیرمادی، و در دنیای محسوس و معقول به کار میرود.
هوش مصنوعی: گوهر سخن به معنی نکات واضح و روشن است که میتواند شامل موضوعات مادی و غیرمادی، محسوس و معقول باشد.
هوش مصنوعی: سخن مشابه یک گوهر است، و اشارههای دقیق به چیزی که قابل لمس و مادی است، گفته میشود.
هوش مصنوعی: زبان، ابزار بیان رازها و اطلاعات پنهان است.
هوش مصنوعی: زبان تلخ به معنای سخنی است که برای فرد مورد نظر خوشایند یا سازگار نیست.
هوش مصنوعی: زبان شیرین به معنای چیزی است که با سرنوشت یا تقدیر همخوانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ذقن به مکانی اطلاق میشود که مورد توجه یا بررسی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: زنخ به معنای جایی است که لذتها از طریق مشاهده حاصل میشوند.
هوش مصنوعی: چاهزنخ به معنای مشکلاتی است که بر سر راه مشاهده اسرار وجود دارند.
هوش مصنوعی: غبغب به معنای همزمانی مشاهده و لذت بردن از علم است.
هوش مصنوعی: سیبزنخ به معنای دانش و فهم لذت است که از طریق مشاهده حاصل میشود.
هوش مصنوعی: بناگوش به معنای دقیقه است.
هوش مصنوعی: سلسله به معنای ارتباط مردم با خداوند به صورت عمومی است.
هوش مصنوعی: دوش به صفتی اطلاق میشود که نشاندهنده عظمت و بزرگمنشی خداوند است.
هوش مصنوعی: سینه به عنوان صفتی برای علم الهیت شناخته میشود.
هوش مصنوعی: برچون سیم به معنای پرورش و تربیت سالک یا جوینده راه است. زمانی که این پرورش مطابق با ویژگیها و طبیعت فرد باشد و هیچگونه تناقضی در این زمینه وجود نداشته باشد، زیرا این تناقض میتواند باعث دشواری و بار اضافی در مسیر تربیتی شخص شود.
هوش مصنوعی: میان به معنای سابقهای است که در حالت انتظار یا فاصله بین آنچه خواسته شده و آنچه به دست آمده، قرار دارد. این حالت ممکن است به واسطه سیر و مقام یا حجابهای مختلف ایجاد شود.
هوش مصنوعی: میان باریک به معنای حجاب یا مانعی است که وجود سالک را پوشانده است، زمانی که هیچ مانع دیگری باقی نمانده باشد.
هوش مصنوعی: موی میان به معنای دوری از حجابها و موانع است که فرد سالک با هدف رسیدن به حقیقت و خودشناسی، از خود و دیگران قطع میکند.
هوش مصنوعی: دست به عنوان یک ویژگی بیانگر قدرت و توانایی است.
هوش مصنوعی: انگشت به ویژگیای اشاره دارد که شامل احاطه یا تسلط بر چیزی است.
هوش مصنوعی: ساعد به معنای ویژگی و صفت قدرت است.
هوش مصنوعی: بازو به معنای اراده یا خواست خداوند است.
هوش مصنوعی: هدیه به معنای نبوت و ولایت است و هر نوعی از آن شامل انتخاب و برگزیدگی میشود.
هوش مصنوعی: بعثت به معنای وحی است، که به نوعی الهام روشن و واضح اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سلام به معنای درود و سلامتی است و به عنوان یک greeting (سلام) به کار میرود.
هوش مصنوعی: پیام به مسائلی اشاره دارد که بر اساس آنها مردم باید عمل کنند و این موارد از جنبهای الزامی هستند. امیدوارم که در این مسیر موفق باشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.