چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟
به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟
به کدام دل توانم که تن از غمش رهانم؟
به چه حیله واستانم دل خود ز چنگ او من؟
چو خدنگ غمزهٔ او دل و جان و سینه خورده
پس ازین دگر چه بازم به سر خدنگ او من؟
ز غمش دو دیده خون گشت و ندید رنگ او چشم
نچشیده طعم شکر ز دهان تنگ او من
دل و دین به باد دادم به امید آنکه یابم
خبری ز بوی زلفش، اثری ز رنگ او من
چو نهنگ بحر عشقش دو جهان بدم فرو برد
به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟
لب او چو شکر آمد، غم عشق او شرنگی
بخورم به بوی لعلش، چو شکر شرنگ او من
به عتاب گفت: عراقی، سر صلح تو ندارم
همه عمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی دلباختگی و عشق عمیق به یک معشوق است. شاعر در حال ابراز احساساتش نسبت به معشوقی است که دل و جانش را تسخیر کرده و نمیتواند از آن فرار کند. او از غم و رنجی که ناشی از این عشق است صحبت میکند و به سختیهای جدایی فکر میکند. شاعر به زیبایی و تسلط معشوق بر دلش اشاره میکند و نشان میدهد که حتی با وجود درد و رنج، نمیتواند از عشقش فاصله بگیرد. در نهایت، او به تضاد میان صلح و جنگ در زندگیاش اشاره میکند، که نشاندهندهی پیچیدگیهای عاطفی اوست.
هوش مصنوعی: چه کار کنم که نتوانم دل ببندم به تیر محبت او؟ به چه دلی میتوانم جانم را از دست چشمان زیبا و شگفتانگیزش حفظ کنم؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دل خود را از غم او آزاد کنم؟ چه راهی وجود دارد که بتوانم دل خود را از دست او بگیرم؟
هوش مصنوعی: چشمهای او مانند تیر به دل و جانم اصابت کرده و اکنون بعد از این، چه چیزی میتواند به من کمک کند که دوباره تحت تأثیر نگاه او قرار نگیرم؟
هوش مصنوعی: از غم او چشمانم پر از اشک شده و رنگ چهرهاش را نمیبینم. به خاطر کمبود محبتش، حتی طعم شیرینی را از دهانم نتوانستهام بچشید.
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق و محبت او دل و ایمان خود را فدای کردهام، امیدوارم که خبری از عطر موهایش یا نشانهای از رنگ چهرهاش بیابم.
هوش مصنوعی: اگر عشق او مانند نهنگی غولپیکر است که دو جهان را در خود میبلعد، چگونه میتوانم با تدبیری جانم را از چنگال این نهنگ آزاد کنم؟
هوش مصنوعی: لبهای او مانند شکر شیرین است و عشق او برایم مانند زهر تلخ مینماید. از بوی لبهایش که مانند لعل (جواهر) زیبایی دارد، میچشم و از طعم تلخ عشقش رنج میبرم.
هوش مصنوعی: به تندی به من گفت: ای عراقی، من هرگز آماده صلح نیستم. در تمام عمرم همیشه بین صلح و جنگ دست و پنجه نرم کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدم آتش از غم او که مگر دمی کنم جا
چو درون سنگ آتش بدل چو سنگ او من
پری خیالش آید ز سرم خرد رباید
بچه سان رهم ندانم ز خیال شنگ او من
نچنان نهنگ عشقش بدمم فرو کشیده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.