نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان
به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان
چو آمد در دل و دیده خیالت آشنا بنشست
ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان
مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود
قضای آسمانی را دگر کردن توان؟ نتوان
چو با ابروی تو چشمم به پنهانی سخن گوید
از آن معنی رقیبان را خبر کردن توان؟ نتوان
چو چشم مست خونریزت ز مژگان ناوک اندازد
بجز جان پیش تیر تو سپر کردن توان؟ نتوان
گرفتم خود که بگریزم ز دام زلف دلگیرت
ز تیر غمزهٔ مستت حذر کردن توان؟ نتوان
نگویی چشم مستت را، که خون من همی ریزد
ز خون بیگناه او را حذر کردن توان؟ نتوان
بگو با غمزهٔ شوخت، که رسوای جهانم کرد:
به پیران سر عراقی را سمر کردن توان؟ نتوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلباختگی شاعر نسبت به معشوق است. شاعر به زیباییها و ویژگیهای محبوبش اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از تاثیر او بر زندگیاش فرار کند. او بیان میکند که عشق و دوستی با معشوقش مقدر و قضای آسمانی است و نمیتواند آن را تغییر دهد. شاعر به قدرت چشم و ابروی معشوق اشاره میکند که او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و نمیتواند از آسیبهای عاشقانهاش بگریزد. همچنین شاعر میگوید که حتی با وجود تلاش برای دوری از معشوق، نمیتواند از جاذبه او بگذرد و به طور کلی، عشق او را به وضعیتی ناتوان و آسیبپذیر تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: ای زیبای من، آیا میتوان از کنار کوی تو گذشت؟ نمیتوان به خوبی در سراسر عالم نگاه کرد؟ نمیتوان.
هوش مصنوعی: وقتی که خیالت در دل و چشم من آشنا میشود، آیا میتوانم سلطنت تو را از دل خود بیرون کنم؟ هرگز نمیتوانم.
هوش مصنوعی: دوستی من با تو سرنوشت الهی بود و آیا میتوان سرنوشت الهی را عوض کرد؟ نميتوان.
هوش مصنوعی: زمانی که چشمم در پنهانی با ابروی تو رازگویی میکند، آیا میتوان به رقیبان این موضوع را اطلاع داد؟ یا اینکه نمیتوان؟
هوش مصنوعی: وقتی چشم شگفتانگیز و خیرهکنندهات با تیر مژگانش به من حملهور میشود، آیا میتوانم جز جانم چیزی را در برابر این تیر تو защищت کنم؟ نه، هرگز.
هوش مصنوعی: من خودم را شناختم و فهمیدم که نمیتوانم از دام زلفهای دلگیر تو فرار کنم. آیا میتوانم از تیر نگاه پرشیفتهات دوری کنم؟ نه، نمیتوانم.
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو به قدری جذاب است که باعث میشود من به شدت آسیب ببینم. آیا میتوان از عشق و جذابیت این چشمهای بیگناه دوری کرد؟ تنها توانایی من این است که نتوانم از آنها دور شوم.
هوش مصنوعی: بگو با نگاه شمّاری و بازیگوشیاش، من را در چشم همه رسوا کرد: آیا میتوان سر بزرگترها را به سمر (خوشی) نشاند؟ نه، نمیتوان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوان
چو او باشد بغیر از او نظر کردن، توان؟ نتوان
ز سودای کنار او حذر میکردم از اول
کنون چون در میان رفتم حذر کردن، توان؟ نتوان
سرم در دام و تن در قید و دل دربند مهر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.