ز غم زار و حقیرم، با که گویم؟
ز غصه میبمیرم، با که گویم؟
ز هجر یار گریانم، ندانم
که دامان که گیرم؟ با که گویم؟
ز جورش در فغانم، چند نالم؟
گذشت از حد نفیرم، با که گویم؟
مرا از خود جدا دارد نگاری
که نیست از وی گزیرم، با که گویم؟
به بوی وصل او عمرم به سر شد
فراقش کرد پیرم، با که گویم؟
شب و روز آتش سودای عشقش
همی سوزد ضمیرم، با که گویم؟
مرا خلقان توانگر میشمارند
من مسکین فقیرم، با که گویم؟
چنان سوزد مرا تاب غم او
که گویی در سعیرم، با که گویم؟
هر آن غم، کز فراقش بر من آید
به دیده میپذیرم، با که گویم؟
به فریادم شب و روز از عراقی
به دست او اسیرم، با که گویم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد فراوانی که به خاطر جدایی از معشوق خود احساس میکند، سخن میگوید. او به شدت غمگین و حقیر است و نمیداند این احساسات را با که در میان بگذارد. هر چه بیشتر دوری یار را تحمل میکند، بیشتر به فریاد و ناله میافتد و میگوید که هیچ راه فراری از این درد ندارد. او به شدت تحت تأثیر عشق و فراق قرار گرفته و زندگیاش به خاطر دلتنگی به پایان میرسد. در این میان، او به تنهایی و فقر خود اشاره میکند، در حالی که دیگران او را نیکوکار و توانگر میدانند. در نهایت، او به تسلیم شدن در برابر این عشق و درد اشاره میکند و به ناچار با آنها به مقابله برمیخیزد.
هوش مصنوعی: درد و اندوه عمیق من را به کسی نمیتوانم بگویم. از شدت غصه و ناراحتی دارم آب میشوم و هیچکس نیست که دردهایم را برایش بیان کنم.
هوش مصنوعی: به دلیل دوری از محبوبم ناراحت و گریان هستم، نمیدانم به چه کسی تکیه کنم یا با چه کسی درد و دل کنم.
هوش مصنوعی: از درد و رنج او در دردم، چند بار باید نالید؟ فریادم به حدی رسیده که نمیدانم با که باید صحبت کنم؟
هوش مصنوعی: یک کسی در زندگی من هست که نمیتوانم از او فاصله بگیرم و نمیدانم چگونه احساساتم را برای کسی بیان کنم.
هوش مصنوعی: عمرم به خاطر نزدیکی به او به پایان رسید و دوریاش مرا پیر کرده است، حالا با که باید از درد دل خود بگویم؟
هوش مصنوعی: شب و روز، آتش عشق او در درونم شعلهور است و من به شدت درگیر این احساس هستم. نمیدانم باید به چه کسی از این حال و روزم بگویم.
هوش مصنوعی: مردم من را فردی ثروتمند میدانند، اما من در واقع بیچاره و فقیر هستم. با که میتوانم این را بگویم؟
هوش مصنوعی: آنچنان ناله و درد از غم او در وجودم شعلهور است که انگار در آتش سوزان در حال سوختن هستم، با کی میتوانم درد دل کنم؟
هوش مصنوعی: هر درد و غمی که به خاطر دوری او به سراغم میآید را با چشمانم میپذیرم، ولی نمیدانم با چه کسی باید این را بگویم؟
هوش مصنوعی: من در شب و روز از دست عراقی به فریاد آمدهام و اسیر او هستم، حالا نمیدانم با که صحبت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.