کار ما، بنگر، که خام افتاد باز
کار با پیک و پیام افتاد باز
من چه دانم در میان دوستان
دشمن بد گو کدام افتاد باز؟
این همی دانم که گفت و گوی ما
در زبان خاص و عام افتاد باز
عاشق دیوانه نامم کردهاند
بر من آخر این چه نام افتاد باز؟
روز بخت من چو شب تاریک شد
صبح امیدم به شام افتاد باز
توسن دولت، که بودی رام من
آن هماکنون بدلگام افتاد باز
باز اقبال از کف من بر پرید
زاغ ادبارم به دام افتاد باز
مجلس عیش دلافروز مرا
باطیه بشکست و جام افتاد باز
در گلستان میگذشتم صبحدم
بوی یارم در مشام افتاد باز
در سر سودای زلفش شد دلم
مرغ صحرایی به دام افتاد باز
تا بدیدم عکس او در جام می
در سرم سودای خام افتاد باز
تا چشیدم جرعهای از جام می
در دلم مهر مدام افتاد باز
من چو از سودای خوبان سوختم
پس عراقی از چه خام افتاد باز؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت دردناک و ناامیدکنندهای که در زندگیاش تجربه میکند، اشاره میکند. او از احساس خامی و ناپختگی در ارتباطاتش صحبت میکند و از بودن در میان دوستان و دشمنان خود سردرگم است. عشق و دیوانگی او را با نامهایی توصیف کردهاند و او به تیرهروزی و ناامیدیاش اشاره میکند. در حالی که فضای مجالس عیش و شادمانی به هم ریخته است، او در تلاش است تا در شرایط سخت، یاد یارش را زنده نگهدارد. در نهایت، او از سوختن دلش به خاطر عشق و آرزوهای ناکام خود سخن میگوید و به خود میپرسد چرا این چنین دچار خامی و ناامیدی شده است.
هوش مصنوعی: به کارهای ما نگاهی بینداز، ببین که دوباره کارها به حالت نادرست درآمد و دوباره نیاز به پیامرسانی و ارتباط پیدا کردیم.
هوش مصنوعی: من چه میدانم که در میان دوستان، کدام یک از آنها به بدگویی و دشمنی پرداخته است؟
هوش مصنوعی: میدانم که گفتوگوی ما در محافل خاص و عمومی بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: مرا به عنوان یک عاشق دیوانه میشناسند، اما چرا چنین لقبی به من دادهاند؟
هوش مصنوعی: زمانی که روز خوشبختی من به شب تیرهای تبدیل شد، امیدم دوباره به غروب نزدیک شد.
هوش مصنوعی: سوار نیکبختی که زمانی تسلیم من بود، اکنون دوباره در سرنوشت من به حالت ناپایدار و لغزش افتاده است.
هوش مصنوعی: شکسته شدن شانس و اقبال من را نشان میدهد و حالا که دیگر فرصتی ندارم، دچار ناامیدی و سختی شدهام.
هوش مصنوعی: شادی و سرور من در میهمانی خراب شد و جام شراب به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: صبح زود که در باغ مشغول راه رفتن بودم، ناگهان بوی آشنای یاری در هوای اطرافم پیچید.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی زلف یار، مثل پرندهای که در دشت پرواز میکند، در دام عشق افتاده است.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر او را در جام شراب دیدم، در ذهنم نظری نابخردانه و خام به وجود آمد دوباره.
هوش مصنوعی: زمانی که جرعهای از شراب نوشیدم، احساس عشق و محبت همیشگی در دلم جاری شد.
هوش مصنوعی: وقتی من از عشق خوبان به آتش درآمدم، چرا عراقی دوباره به خواب غفلت افتاد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.