خدایگان صدور زمانه، مجد الملک
زهی متابع درگاه تو سپهر برین
توئی که انجم و افلاک را ز رفعت و قدر
ملازم در جاه و جلال تست چنین
که سر ز خط تو برداشت چو نقلم که بنانت
باب تیره فرودش نبرد خوار و حزین
چو روزگار که مقصود جنبش فلک اوست
نهاد بر خط امرت باختیار جبین
عجب نباشد اگر لاجورد گردون را
قضا بخاتم امر تو در کشد چو نگین
بمسند تو که تعظیم دین و دولت ازوست
که سعد چرخ که در سیر اوست دولت و دین
اگر ز چنبر حکم تو بگذرد چو رسن
سیاست تو بچاهش فرو برد بزمین
ز بحر موج ضمیرم کنار بحر محیط
شود چو دامن مدح تو پر ز در ثمین
مرا چو مرشد عقل اندرین تمنا دید
که بود بر سر راهم چو چشم حادثه بین
چه گفت، گفت که دست از رکاب خواجه مدار
که اهل فضل و هنر را هم اوست حبل متین
همیشه تا نبود بی زمین نظام جهان
همیشه تا نبود بی مکان قرار مکین
ترا و نسل ترا باد در زمان و مکان
خدای عزوجل ناصر و مغیث و معین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.