گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

ابولفضل را بود ازباب و مام

سه کهتر برادر چو بدر تمام

که الم البنینشان بدی مادرا

بپرورده بدشان چو جان در برا

به از چار فرزند ام البنین

نه دید آسمان و نه بیند زمین

مهین مرد آن چار عباس بود

که درپر دلی زبده ی ناس بود

گرانمایه عبدالله بی همال

ازآن نامور بود کهتر به سال

از آن بود کهتر یکی نامجو

که همنام عثمان مظنون بد او

پس ازوی بدی جعفر سرفراز

که در پیش وی چرخ بردی نماز

چو کوشنده شیران نیزار جنگ

که شان خنجر و تیغ دندان و چنگ

همه ضغیم نیستان یلی

همه جوهر ذوالقار علی

همه چرخ دین را درخشان سهیل

همه ژرف دریا همه تند سیل

همه نیرو افزای بازوی هم

به مردانه گی همترازوی هم

سپهدار عباس پیروز روز

یل کشور آرای گیتی فروز

 
sunny dark_mode