بخش ۱۱۷ - فرستادن امام انام حضرت عباس علیه اسلام رابرای مهلت خواستن ازمخالفین
چو گفت این ابولفضل (ع) راپیش خواند
بدان سرفراز این چنین راز راند
که زی لشگر کوفه شو رهسپار
ببین تا چه جویند از این کارزار؟
تنی بیست از یاوران را ببر
به همراه ای یادگار پدر
سپهبد برفت و ببرد آن سران
چنین گفت با لشگر کافران
که بهر چه زینسان دلیر آمدید؟
سوی بیشه ی شرزه شیر آمدید؟
بگفتند آن فرقه ی پر فساد
که این است فرمان ابن زیاد
که گردن به گفتار او در دهید
سراسر به فرمان او سر نهید
شما را دهد میر ما زینهار
وگرنه گرایید زی کارزار
بدان تیره هوشان بی نام و ننگ
چنین گفت سالار پیروز جنگ
بمانید لختی که با شهریار
بگویم من این گفت نا استوار
بگفت این و آن شبل شیر خدای
روان شد سوی شاه فرمانروای
پیام سپه را بدو باز گفت
بدو خسرو دین چنین راز گفت:
برو بازگو کامشب از من عنان
بپیچید تا با خدای جهان
به زاری درود و نماز آورم
به بدرود لختی نیاز آورم
کنم با شما چون که فردا شود
همه آنچه فرمان یزدان بود
سپهبد بیامد بگفت و عمر
نپذرفت فرمان آن تا جور
همی راه پیکار می جست باز
همی خواست باز آورد ترکتاز
سپه کاین بدیدند تیغ زبان
کشیدند بردشمن بد گمان
که اف باد بردین و ایمان تو
تفو باد برعهد و پیمان تو
به فرزند دارای آخر زمان
چرا می نبخشی یک امشب امان؟
که بگذارد ازبهر داور نماز
سراید شبی راز با بی نیاز
چنان شد که از گرد خرگاه شاه
پراکنده گشتند کوفی سپاه
سپه را عمر چون دگرگونه دید
از آن کوشش کین عنان درکشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.